نی نامه مولانای کبیر

مولانا سرامد عرفای ایرانی است که اشعار وی به فارسی عرفان را به حد رسانده است و اگر نگوییم که بی نظیر، بسیار کم نظیر است در زمینه مثنوی مولوی که نی نامه اولین شعر ان است و  گفته می شود که همانطور که سوره حمد تمام قران را در بر دارد نی نامه نیز تمام مثنوی در خود جای داده است. نام مثنوی که یک نوع قالب شعری است برای این کتاب انتخاب شده است. تخلص شعری مولانا "خاموش" است مولانا شعر خود را با بشنو شروع می کند و این اولین کلمه است که برای شروع مثنوی انتخاب می کند و سر ان این است که بیشتر شنونده باش تا گوینده، شیخ بهایی (عالم شیعه) مثنوی مولانا را قران عجم توصیف می کند و مولانا دعوت به شنیدن می کند چون اولین شان عارف عبور از مرزهاست و یکی از خصوصیات فردی که می خواهد از مرز عبور کند باید توانایی شنیدن داشته باشد و هنر شنیدن خیلی مهم است که نگویی این فرد مثلا بر خلاف عقاید من حرف می زند و او را ساکت کنی باید به حرفش گوش داد  و همیشه خود را بر اساس اعتقاد خود محور حق نباید داد و حکم به خاموشی دیگران داد و باید بیشتر شنونده باشی


بشنو این نی چون شکایت می
  کند            از جدایی ها حکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
                    در نفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه
  از فراق           تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
        باز جوید روزگار وصل خویش
من به جمعیتی نالان شدم
                        جفت بدحالان خوش حالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من
                از درون من نجست اسرار من
سر من از ناله من دور نیست
                  لیک چشم و گوش را ان نور نیست
تن زجان و جان ز تن
  مستور نیست         لیک کس را دید جان دستور نیست
اتشست
  این بانگ نای و نیست باد           هرکه این اتش ندارد نیست باد
اتش عشقست کاندر نی فتاد
                     جوشش عشقست کاندر می فتاد
نی حریف هر که از یاری برید
                پرده ها اش پرده های ما درید
همچو نی زهری ویریاقی که دید
               همچو نی دمساز و مشتاقی که دید
نی حدیث راه پر خون
  می کند                 قصه های عشق مجنون می کند
محرم این هوش جز بی هوش نیست
          مر زبان را مشتری جز گوش نیست
در غم ما روزها بی گاه شد
                     روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
             تو بمان ای انکه چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز اتش سیر شد
               که بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
                     پس سخن کوتاه باید والسلام 


در مصرع اول از بیت اول واژه نی منظور خود مولانا است که حکایت می کند و از جدایی ها شکایت می کند.
 در مصرع دوم نیستان منظور همان خداوند است و نفیر ناله جانسوز می باشد. در مصرع سوم مولانا به دنبال افرادی می گردد که درد سینه و دلی پر از درد دارد تا بتوانند اشتیاق وصل را وقتی مولانا برای انان می گوید قابل فهم باشد. در مصرع چهارم مولانا می گوید که انسان ها به اصل خود باز می گردند و اصل انسان خداست و انسان از خدا نشات گرفته است اگر چنانچه منجرف هم شود دوباره بازگشت خواهد کرد. از خصوصیات مولانا این استکه  در در بند گذشته و اینده نیست و سعی دارد حال را دریابد.

 

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۸۷ ساعت 20:44 شماره پست: 8

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در استاد شجریان و شوره زار جامعه ...
زنده یاد استاد شجریان و اصولگرایان افراطی...."بازنشر" علیرضا کفایی دور برگردانِ بختِ این ملت بود ...
- یک نظز اضافه کرد در طوفان الاقصی، تله ایی به پهنای...
جنگ صلیبی «قوم برگزیده یهوه» و «حاکم برگزیده الله» علی افشاری ‏ جنگ غزه ‌و‌ در ادامه رویارویی نظام...