تنها راه علاج این همه جنگ و رقابت برون مذهبی، خودسازی درون مذهبی است

از آنجا که وظیفه دین و مذهب انسان سازی است، لذا دین و مذاهب باید به انسان سازی بپردازند نه انسان کشی. انسان برای مذهب، یا مذهب برای انسان؟ این سوالی است که همواره ذهنم را به خود مشغول کرده بود ولی آنچه از تاریخ رشد انسان در طی میلیون ها سال می توان فهمید، این که انسان به همراه کتاب و یا رسولی آفریده نشد، بلکه میلیون ها سال انسان بود و زندگی کرد و در طول زمان و این اواخر با ظهور سلسله پیامبران و کتب الهی به مقتضای حال و نیاز مواجهه شده است.

تاریخ ظهور پیامبران و زندگی دینی انسان چند هزار سال بیشتر تخمین زده نمی شود و شواهد تاریخی بر طولانی تر بودن آن حداقل تاکنون در دست نیست، ولی آنچه از تاریخ زندگی انسان کشف و اثبات شده است، حکایت زندگی میلیون ها ساله انسان را نشان می دهد، لذا دین و مذهب در تاریخ زندگی بشری بعدها مطابق با رشد بشر به او ارزانی شده است، و این نشان می دهد که دین و مذهب در مقایسه با زندگی بشر بسیار تازه و تاریخی جدید دارد، و در واقع دین و مذهب وسیله ایی است که در مسیر زندگی انسان برای گذر از مرحله ایی به مرحله دیگر، در تاریخ میلیون ساله او بوجود آمده است.

اینجاست که به قول فلاسفه، می توان به قدیم بودن انسان در مقایسه با دین و مذهب، پی برد؛ و آنچه از قرآن نیز می توان فهمید این که خداوند جهان را برای انسان آفرید، و لذا دین نیز به عنوان یک پدیده ی این جهانی و جدید، در خدمت انسان است؛ و اینجاست که باید گفت اولویت و ارزش با انسان است و دین یک وسیله ایی ذیل و در خدمت ارزش بزرگ (یعنی انسان) قرار می گیرد. و گرچه دین و مذهب به عنوان راهنمای بشر و پاسخگویی به برخی نیازها و سوال های او مثل قطب نمای با ارزشی است که در دست ناخدای زندگی (انسان) قرار می گیرد، و لذا شاید معقول به نظر نباشد که انسانی برای "قطب نمایی" قربانی شود. لذا این همه جنگ و خونریزی بر مدار اولویت یافتن دین و مذهب بر انسان، به نظر درست نمی آید؛ این که هر فرقه دینی و مذهبی خود را برتر و درست تر از دیگر ادیان و مذاهب رقیب، تلقی و جان پیروان خود و دیگر ادیان را قربانی خود کند (خودی که خود وسیله ایی در دست بشر بیش نیست، هر چند ارزشمند است).

شاید این منطق بتواند در عصری که خون های بسیار به پای ادیان و مذاهب ریخته می شود، ترمزی باشد برای پایان این روند. در نگاه پیروان هر مذهبی، مذهب و عقیده خودشان، حق و محور حقیقت جهان است و لذاست که به عنوان مثال تمام مذاهب منتظر منجی از درون پیروان و رهبران دین خودند، که بشر را، تاکید می کنم بشر را و نه خودشان را، از این وضع اسفبار موجود نجات دهد، این در بعد جهان شمولی مذاهب، یعنی این که ادیان هر یک برای خود وظیفه جهانشمول حس می کنند و منجی درون دینی آنان، وظیفه ایی جهان شمول دارد؛ این یعنی همان آغاز جنگ، و تصادم که هر یک از ادیان خود را حق دانسته و اینکه وظیفه نجات "بشر" برای خود قایل است و نه وظیفه نجات درون دینی؛ و این نظر بر اساس همان اعتقادی است که هر مذهب تعالیم خود را نجات بخش بشر می داند و در نتیجه آنرا برای دیگران هم تجویز نماید.

به نظر من اهالی هر دین و مذهب باید نشر عقاید خود را در این روش برون دینی، کنار گذاشته و به ساختن جوامع درون دینی خود اقدام کنند و به کلام دیگر از خودسازی شروع کنند، زیرا در جریان خودسازی است که می توان بُرد و قدرت و اثر بخشی تعالیم هر دین و مذهبی را روشن کرد، و با این روش است که توانایی واقعی هر دین و مذهبی بروز می کند و دیگران (در ادیان دیگر) هم می توانند نتیجه این خودسازی را دیده و اگر خواستند و پسندیدند و مناسب دیدند، آزادانه به آن گرایش یابند و یا آن را الگو قرار دهند. این می شود یک رقابت سالم برای انسان بودن و مسابقه برای خوب زیستن.

آنچه در دنیای کنونی به عنوان جنگ و رقابت های مذهبی دیده می شود، جهان گشایی است که از طریق ارباب مذاهب دنبال می شود و به شیوه گسترش امپراتوری عثمانی، مسیحیت، اسلام، یهودیت و... در حال گسترش حوزه نفوذ و سرزمینی و نفوس خود هستند و در نتیجه چنین روشی اقیانوسی از پیروان هر دین و مذهبِ پیروز در این نبرد و رقابت تدارک دیده خواهند شد، که درست است که وسیع و پر تعداد می نمایند، ولی یک وجب بیشتر عمق ندارند؛ یعنی انسان های تحت سیطره آنان، انسان هایی خواهند بود با کیفیت مذهبی و انسانیی به عمق چهار انگشت؛ اقیانوسی از افراد مسیحیی، مسلمان و... که در عمق مذهبی و دینی خود تنها چهار انگشت بیشتر عمیق ندارند. مثلا در مسلمانی تنها چهار انگلشت مسلمانی اشان عمق دارند و در انسانیت هم شاید همینطور.

لذا تنها راه علاج این کم عمقی انسان ها در هر دین و مذهب و مرامی، تاکید بر خود سازی درونی بر اساس تعالیم دین خود است و بهتر است مذاهب و ادیان (یعنی اربابان مذاهب و ادیان) رقابت و نبرد را کنار گذاشته و با تعالیم خود به ساختن جوامع موجود خود دست یازند، و اگر در بین خود آنقدر پیش رفتند که الگو شدند، آنگاه جوامع دیگر، آنان را الگو قرار داده و به مذهب و روش آنان جذب خواهند شد؛ و تنها یکدستی و وسعت حاصل از این رقابت مسالمت آمیز و مسابقه در خوب بودن است که عمیق و دوست داشتنی خواهد بود. در غیر این صورت حتی اگر هر دین و مذهبی امپراتوری به وسعت "عثمانی ها" هم که بنا کنند، باز به تاریخی اندک، پیروزی و وسعتش به باد خواهد رفت.