چاپ کردن این صفحه

انتخابات، حرکت از کثرت به وحدت، فرار از خشونت

04 فروردين 1400
Author :  

نوروز امسال، نوروزی انتخاباتی است، انتخابات در پیام های نوروزی حضور داشت، اما سرد و بی رمق به چشم می خورد، بعضی کاندیداهای احتمالی، برغم شیوع بیماری مرگبار کرونا، قرنطینه های سخت را سست کرده، سفرها و حضورهای انتخاباتی اعلام نشده خود را از چند ماه گذشته آغاز کرده، به هر بهانه ایی، بجا و نابجا، خود را در رسانه ها مطرح، و گاه حتی با حرکات جنجالی، به دوربین رسانه ها خود را تحمیل می کنند و... حملات و پاتک هایی علیه هم دارند، و این نشانه هاییست، از اینکه باز انتخابات در راه است، و قلب جمهوریتِ قانون اساسی، دوباره به تپش افتاده، و مثل همیشه نگران، تا به نظاره عملکرد سکانداران انقلاب بنشیند، تا میزان وفاداری آنان را به امانتِ قانون، پست های اشغال شده اشان، دمکراسی و حقوقی که "ولی نعمت های" آنان یعنی مردم به پاس دو خیزش عمده، تاریخی و آزادیخواهانه خود، یعنی انقلاب مشروطیت و انقلاب 57 کسب کرده اند، بسنجد.

و بدین ترتیب آنان صحنه و فرصتی دیگر دارند تا نشان دهند، با چه درجه اهمیتی به مردم ایران می نگرند و برایشان شان قایلند، تا همین میزانسنج درستی مسیری باشد که توسط آنان طی می شود؛ زیرا اراده و عمل آنان به همین اصل اساسی است که نشان خواهد داد، چقدر در مسیری اند، که باید باشند، امری که در انتخابات مجلس شورای اسلامی، نمره مناسبی دریافت نکرد، و نمایندگانی در یک انتخابات سرد، در سایه خانه نشینی بسیاری از مردم، و عدم حضور موثر آنان در پای صندوق های رای، با آرای کسب درصد کمی از رای مردم، راهی مجلس شدند که شان مجلس و پارلمان را بیش از پیش پایین کشیدند. 

سید رضا میرزاده عشقی [1] از معماران و فعالان حفظ قوانین مشروطیت و آزادی ها و حقوق مدنی ایرانیان، بعد از مشروطه، پیرامون یکی از ارکان حق تعیین سرنوشت مردم، یعنی مجلس قانونگذاری،  معتقد بود [2] : "پارلمان در تعریف فنی، نه شاهراه ترقی است و نه اکسیر کسب حرمت و عزت، بلکه وسیله ایی برای رسیدن از کثرت به وحدت، و ابزاری برای مسجل کردن حفظ چنین وحدتی، و جلوگیری از منازعات خشن بین اقشار و طبقات است".

در دوره ایی قرار داریم که خیزش های اعتراضی مردم، در حال افزایش است و آخرین آن در آبان 1398 اوج گرفت، و متاسفانه به خشونت و استفاده از سلاح گرم، برای مهار آن هم کشیده شد، این حوادث نشان داد که مردم در دستگاه های حاکمیتی نماینده شایسته ایی برای پیگیری خواست، حقوق و امور خود نمی یابند، که خود شخصا به میدان آمده و دست به کار می شوند، انتخابات درست و استاندارد و به دور از دخل و تصرف های جناحی و سیاسی کاری ها، می تواند، از منازعات خشن و خون آلود از این دست پیشگیری نماید، و نقش بازدارنده ایی، در به وجود آمدن چنین صحنه های دهشتباری از خشونت لخت، داشته باشد، چنانچه مردم نمایندگان واقعی، و واجد عصاره های حداکثری از فضایل خود، در صحنه قانونگذاری و عمل کشور، داشته باشند. کثرت نظرات موجود در کشور و تنش ناشی از مبارزات آنان برای غلبه دیدگاه، در خلال انتخابات، به وحدتی موثر تبدیل شده، و منازعات را کاهش داده، راه پیشرفت و افزایش امنیت کشور باز خواهد کرد.

اما متاسفانه همچون انتخابات گذشته مجلس، این روزها زمزمه ها و پیش بینی هایی از تکرار رد صلاحیت طیف گسترده ایی از فعالان سیاسی حاضر، برای حضور در نقش کاندیدای مردم، در انتخابات ریاست جمهوری خرداد 1400 هم شنیده می شود، و بعضی بی پروا سخن از ریاست نظامیان بر جمهور مردم ایران سر می دهند، روند نامیمونی که در صورت بروز، به واقع اعلام رسمی و آشکار شکست انقلاب توسط سیاستگذاران آن خواهد بود، چراکه هجوم نظامیان برای تسخیر پست های سیاسی، اجرایی، اقتصادی، فرهنگی، دیپلماتیک و... عملا در شرایط عادی، با کودتا صورت عملی به خود می گیرد، که در خلال بروز کودتا، دیگرِ نیروهای متخصص کشور، به نیروهای تحت امر و فرمان نظامیان تبدیل می گردند، حال آنکه عناصر نظامی خود به صورت طبیعی و صحیح، به عنوان عناصر گوش به فرمان قدرت فائقه کشور، تربیت و سازماندهی می شوند، تا مدیریت زور را در شرایط بحران های شدید و غیر قابل کنترل، جنگ و یا نا امنی های گسترده تحمیل نمایند، که این خصوصیت خاص شرایط بحران، جنگ و در اکثر موارد، تمامیت خواهی های کودتاگران است، نه شرایط کشور داری قانونمند، و سیاست مدون و پیشرو طبیعی.

برغم اهمیت، جایگاه و احترامی که برای نظامیان قائلم، و در هر کشوری مردم برای سربازان وطن خود قائل می شوند، چنین وضعی، در صورت بروز، سطح منازعات خشن را افزایش بیش از پیش خواهد داد، و نقش انتخابات که باید کثرت نظرات موجود در جامعه را به یک وحدت در خلال انتخاب نماینده مردم، تبدیل کند، چنین انتحار سیاسی و سپردن سکان کشور به نظامیان، این روند را دچار مخاطره جدی کرده، و عملا انتخابات نقشی که باید داشته باشد، را از دست داده، جامعه را در بحران جدید، بزرگتر و عمیق تری فرو خواهد برد. و جامعه ایی که می خواهد خود را از بحران نجات دهد، تشدید بحران هرگز به صلاح آن نبوده، بلکه باید به روش هایی روی آورد که حاصل، درمان بیماری های آن باشد، نه اینکه بحران را با روی آوری به بحرانی جدید، پاسخ گوید، دادن نقشی بیشتر از این که هست، به نظامیان، و آشکار کردن بیشتر نقش آنان در سکانداری و راهبری کشور، بحران زایی و تشدید بیماری خواهد بود؛ از این رو بازگشت به اصول دمکراسی، قانون، و دادن بهای بیشتر، به رای و نظر مردم، و فراهم کردن شرایط حضور موثر و تعیین کننده آنان در پای صندوق های رای، از طریق دادن حق انتخاب به آنان برای انتخاب نمایندگان واقعی خود، با دادن اختیار و پتانسیل اصلاح و تغییر به این نمایندگان، اکسیر نجات بخش ایران از بحران های فعلی خواهد بود، ورنه به تشدید بحران، و تعمیق شکاف ها منجر شده، و خسارت را صد چندان خواهد نمود.

اینکه عده ایی مصداق سیاستگذاری های رهبری در طرح واژه های، همچون دولت جوان و انقلابی و یا دولت قوی را، در قامت ریاست نظامیان بر جمهور کشور می بینند، اشتباه راهبردی و جهت گیری به سمت خطای فاحش و خطر آفرین است، که به نابودی اساس انقلاب، قانون و نظم و امنیت کشور منجر خواهد شد، و در درازمدت، میان مدت و حتی ممکن است در کوتاه مدت، خطرات جبران ناپذیری را متوجه ایران نماید، و سطح حضور موثر مردم را بیش از پیش در امور خود کاهش داده، و خاصیت انتخابات که رسیدن از کثرت و اختلاف، به وحدت است را، مخدوش، و به شدتِ درگیری های خشن در جامعه خواهد افزود، و به تعمیق شکاف بین مردم و حاکمیت منجر شده، که این یعنی به خطر افتادن امنیت، که اساس، و آخرین میخ های نگهدارنده یک جامعه است، خواهد بود.

 باید آرزو کرد، در شرایط خطیر کنونی ایران، سیاستگذاران چنانچه بر این نظرند، تا دیر نشده، در تصمیم خود تجدید نظر کرده، بیش از این اساس برپایی ایران، یعنی امنیت آن را، به خطر نینداخته، برای دفع بحران ها، به نقش دهی بیشتر به مردم روی آورند، تا تجربه روش آزموده شده، و پر از خطای تجمیع بیش از پیش قدرت، و تحکیم قدرت در دست هسته سخت، و سپردن سکان کشور به دست نظامیان؛   

[1] - سید محمد رضا کردستانی با تخلص میرزاده عشقی (زاده ۱۲۷۳ – درگذشته ۱۳۰۳) شاعر، روزنامه‌نگار، نویسنده و نمایشنامه‌نویس ایرانی دوره مشروطیّت و مدیر نشریه قرن بیستم بود که در دوره نخست‌ وزیری رضاشاه، به دستور رئیس اداره تأمینات نظمیه (شهربانی) وقت، ترور شد. وی از جمله مهم‌ترین شاعران عصر مشروطه به‌شمار می‌رود که از عناصر هویت ملی در جهت ایجاد انگیزه و آگاهی در توده مردم بهره گرفت. او را خالق اولین اپرای ایرانی می‌دانند.

... 12 تیرماه 1303 بعد از ترور او در منزلش، میرزاده عشقی را به بیمارستان شهربانی بردند. در تختخوابی افتاده و لحافی رویش کشیده شده بود. رنگش به کلی پریده‌ بود و عرق مرگ بر صورتش نشسته‌ بود. تنش سرد شده و از سرما به خود می‌پیچید. به دلیل درد ناله می‌کرد، و داد می‌زد که یا مرا از اینجا بیرون ببرید یا یک گلوله دیگر به من بزنید و آسوده‌ام کنید. گلولهٔ سربی از طرف چپ زیر قلبش گیر کرده‌ بود. خون زیادی می‌آمد. بعد از چهار ساعت درد و شکنجه، عشقی چشم از جهان بر بست. پیراهن خونینش را روی جنازه‌اش گذاشته و تابوت را به مسجد سپهسالار بردند. صبح روز بعد تمام تهران عزادار بود. دانشمندان، دانش آموزان، کاسب کارها وا هالی محل طوق و علم بلند کرده و جنازهٔ شاعر جوان را در حالی که پیراهن خونین او روی تابوت بود برداشته و حرکت کردند. هر کس جنازه را می‌دید می‌گریست و می‌گفت: تهران چنین سوگواری را یک بار دیگر نخواهد دید.
این شعر معروف بر کنار سنگ قبر وی در قبرستان تاریخی ابن بابویه شهر ری، حک شده ‌است:

خاکم به سر، ز غصه به سر خاک اگر کنم خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک          وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق عشقی ای وطن ای مهد عشق پاک ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم

شعر "چه معامله باید کرد؟" و "مستزاد مجلس چهارم"، در توصیف نمایندگان دوره چهارم مجلس شورای ملی از تندترین و معروف‌ترین اشعار عشقی است:  قسمتی از مستزاد مجلس چهارم

این مجلس چارم به خدا ننگِ بشر بود دیدی چه خبر بود؟!
هر کار که کردند، ضرر رویِ ضرر بود دیدی چه خبر بود؟!
این مجلسِ چارم، خودمانیم، ثمر داشت؟ والله ضرر داشت
صد شکر که عمرش چو زمانه به گذر بود       دیدی چه خبر بود؟!
دیگ وکلا جوش زد و کف شد و سر رفت  باد همه در رفت
ده مژده که عمر وکلا عمر سفر بود دیدی چه خبر بود!
دیگر نکند هو نزند جفته مدرس در ساحت مجلس
بگذشت دگر مدتی ار محشر خر بود دیدی چه خبر بود!
دیگر نزند با قر و قنبیله معلق یعقوب جعلق
یعقوب خر بارکش این دو نفر بود دیدی چه خبر بود؟
سرمایه بدبختی ایران دو قوام است این سکه بنام است
یک ملتی از این دو نفر خون بجگر بود دیدی چه خبر بود!

[2] - در روزنامه شفق سرخ به تاریخ 4 خرداد 1301 خورشیدی

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آخرین‌ها از  مصطفی مصطفوی