حلول بهار سال 1400 ، آغاز قرن 15 اسلامی، شرایط حاضر و چشم انداز آن
  •  

27 اسفند 1399
Author :  
برای خلاصی از این دور باطل باید خود را تغییر داد

در آستانه آغاز سال 1400، و ورود به قرن 15 اسلامی، هر یک از ما باید به تفکر، حرکت و اهداف خود نگاه کرده، و ببیند که در نقشه شرایط موجود، از وضعیت خود در خانواده، جامعه، کشور، منطقه و جهان، در کدام پازل نقش آفرینی می کنیم، و به کدام سوی خود و دیگران را می بریم، چرا که پیش برندگان کاروان براه افتاده را، تک تک ما تشکیل می دهیم، در آن سهیم هستیم، و بدون ما، این قطار از حرکت باز خواهد ایستاد، یا تغییر جهت می دهد، ادامه و یا تغییر این شرایط در دستان تک تک ماست، باید شرایط را شناخت، و برای تغییر و تعویض آن، چاره فردی اندیشید، و مطابق آن عمل کرد.

زندگی برای بعضی مثل آب چشمه ایی کوچک، برای بعضی مثل جویباری، برای بعضی به سان رودخانه ایی، و برای بعضی، سیل دمادمی است، که می گذرد، جهان بشریت نیز مثل تمام کائنات، مثل زندگی تک تک ما، جزعی و کلی در حال شدن و تغییر به سمت خیر و شر می باشد، حوادثی که در لحظات یک چشم بر هم زدن، در فضای بی پایان هستی در حال رخ دادن است، وقتی به شماره در می آید، حیرت انگیز است، جسم و جان نیز، مثل جامعه ما، مثل منطقه ما، مثل جهان هستی، در حال شدن هاست، تغییر به سمت خیر و شر، هر لحظه جریان دارد، و گاه چون خود شاهد لحظه لحظه آنیم، از دیدگانمان به دور می ماند و به چشم نمی آید، اما حقیقت این است که تغییر با، یا بدون آگاهی ما در حال انجام است، باید به خود آمد، تا آن را دید.

با پایان قرن بیستم، [1] که بر اساس تقویم مسیحیان جهان، شمارش آن از 2020 سال قبل آغاز شد، که از قضا این قرن، قرنِ اوج جنگ و جدال و خونریزی برای بشر بود، و جنایاتی که در این سده رقم خود، حجمی از کشته ها، ویرانی ها، تجاوزها و بی رحمی ها به دست انسان غربی و شرقی (مسیحی، یهودی، مسلمان، هندو، بودایی و...) به انجام رسید، که یادآوری آن، در تاریخ بشریت، عرق شرم را بر پیشانی انسانیت خواهد نشاند، [2] اما همه انتظار سال 2000 می کشیدند، تا صفحات هزاره ایی ورق خورد، و شاید این مقطع از تقویم تاریخ، تغییر ریل به سمت انسانیت و اخلاق باشد، و بشر از خودخواهی ها، ظلم ها و انسان های مسلط شده بر تقدیر خود، رهایی یابد، و در پایان این هزاره، سخن از حقوق بشر، تغییرات آب و هوای جهانی، سخن از صلح و... بود.

ولی حرکت تروریستی گروه های فعال اسلامی نظیر گروه القاعده، [3] که با حمله به برج های دوقلو در نیویورک و... صورت گرفت، و از قضا منشا اصلی آن هم تروریسم و تروریست های تربیت یافته در بینش وهابیت (جنبش اسلامی بازگشت به اصل اسلام)، که در ام القرای اسلامی، یعنی مدارس علمیه شهرهای مقدس مدینه و ریاض، که در قالب گروه القاعده، و رهبر وقت آن، جناب بن لادن تبلور یافته بودند، باعث گردید، آرزوها برای آغاز روند صلح، حقوق بشر، دوری از جنگ و... به یاس تبدیل گردد.

و خاور میانه، که زیستگاه ما مسلمانان است، اکنون دو دهه خونبار را از آن تاریخ به بعد، پشت سر گذاشته، کشورهای بسیاری ویران شدند، دارایی اشان به غارت رفت، سیستم های حکمداری، تمدنی، تاسیساتی و... مریض اما موجود شان، ویران گردید، که هنوز که هنوز است، چشم اندازی از پایان این شرایط، و استقرار، صلح و پیشرفت و... دیده نمی شود.

به رغم این فرصت سوزی تاریخی، اکنون روز شمار تقویم اسلامی، [4] که از حرکت پیامبر اسلام، که با فرار او و یارانش از ظلم و تعدی اهل مکه آغاز شد، ظلم کسانیکه دیگران را به پای افکار و بت هایی که می پرسیدند، به راحتی قربانی می کردند، و با ورود ایشان به مدینه (یثرب)، این تقویم صورت آغازین به خود گرفت، و اکنون 14 قرن است که ادامه یافته و این روزها در آستانه یک نقطه عطف در این تقویم هستیم، هر چند قرن های اولیه این تاریخ، با نبرد و جنگ و کشتار طی شد، و اسلام را تا دیوارهای اروپا، در سمت غرب، و شمال افریقا پیش برد، اما از مسلمانی که همانا باید انسانیت و اخلاق و مهر را به دنبال داشته باشد، خبری نبوده است، و همواره جامعه ایی مملو از حرکت تنشی و چالشی، و در نتیجه کشتارهای داخلی و خارجی، گریبانگیر سرزمین های اسلامی و اطراف آن بوده است، و اکنون نیز نه تنها این روند پایان نیافته، و این مردم و مناطق شان به ثبات نرسیده اند، بلکه چشم انداز تاریکی نیز، ما را از این جهت فرا گرفته است.

گرچه در ابتدا، این درگیری ها، بیشتر متوجه جوامع غیر مسلمان همسایه، سرزمین های اسلامی بود، و کشورگشایی ها و توسعه مُلک و ملت تحت فرمان، سر لوحه حرکت سردمداران سرزمین های اسلامی بود، اما با قدرت گرفتن جهان غرب و اکنون شرق، حملات خونبار اکنون متوجه داخل این سرزمین وسیع شده، تجزیه ها صورت گرفت و امپراتوری ها، که آخرین آن امپراتوری بزرگ عثمانی بود، رو به ویرانی رفت، و با جهت درگیری ها به سمت داخل کشورها و سرزمین اسلامی، نهضت های اسلامی به تسویه حساب های مذهبی، قومی و قبیله ایی داخلی، در مناطق مسلمان نشین تغییر راهبرد داده اند، بطوری که جنبش بازگشت به اصل، که از سید قطب [5] آغاز شد، اکنون با مایه های درونی وهابیت [6] و سلفی گری [7] ، نهضت بزرگی را در سطح جهان اسلام آغاز کرده اند، که پاره های تفکری آن در قالب جنبش القاعده، از کشور فیلیپین تا مراکش (و حتی فرانسه در اروپا) شاخه های خود را فعال و گسترش داده است، و در خاور میانه به خصوص، حمام خون به پا کرده اند، تا سیطره تفکر و حاکمیت خود را بر مناطق اسلامی برقرار و تحکیم بخشند، القاعده که تا پیش از این، جنوب آسیا، و به ویژه افغانستان، پاکستان، هند و... را بستر عملیات خود قرار داده بود، با فشار امریکا و متحدان غربی و شرقی اش، بر آنان، تغییر نام یافت، و مثل قارچ اینبار در کشورهای سوریه، عراق، یمن، نیجریه و... سر برآورد، و حمام خون و جنایت را در آنجا گسترش داد، که این نیز تا حدودی با همکاری روسیه، ایران و غرب مهار شده، اما پتانسیل جنایت آفرینی در مناطق تحت گسترش اسلامی، همچنان بالاست، که هر آن می تواند فوران کرده، و چنگیزوار از سرها دوباره مناره ساخته، انسان ها را در قرن بیست و یکم مسیحی، و پانزدهم اسلامی به برده هایی مطیع شده، زیر فشار و زور سلاح و کشتار تبدیل کند،

این شرایطی است که ما را وارد قرن 15 اسلامی می کند، گرچه کشورهایی در این منطقه هستند که از فرصت این درگیری ها سو استفاده کرده، و خود را به جزایری نسبتا با ثبات و در حال توسعه و رشد تبدیل، و راه رشد و توسعه و ثروت اندوزی و... را در پیش گرفته اند، که به عنوان مثال می توان به ترکیه، امارات، عربستان و... اشاره کرد، اما دیگرانی که خود مستقیم و غیرمستقیم در این درگیرها، توان مالی و عملیاتی خود را به کار گرفتند، و یا صحنه آن وضع بوده اند، دچار فقر و فلاکت شده، چرخ های صنعت و تولید و... و هر آنچه باعث آبادانی می شود، در این مناطق از حرکت ایستاده و می روند تا در قهقرای فقر و توسعه نیافتگی، عقب ماندگی های تصاعدی و مضاعفی را، در جهان متلاطم و در حال پیشرفت فعلی تجربه کنند،

امسال نقطه عطفی در تاریخ تقویمی مسلمانان است، 14 قرن تسلط فرهنگ و دین اسلام را به پایان برده، و مردم مسلمان وارد قرن 15 اسلامی می شوند، چشم انداز تاریک کشورهای اسلامی، در شکل عمومی اش هول برانگیز است، عقب ماندگی ها و تجاوزی که از شرق و غرب توسعه یافته و پیشرفته، متوجه این ملت هاست و همزمان تمامیت خواهی ها، ظلم ها، عقب ماندگی ها، حاکمیت های غیر کارآمد، فرهنگ منحط، سقوط اخلاق و انسانیت، جنگ ها و اختلافات عمیق، ظهور و بروز تندروی های مذهبی و فرهنگی، نژادی و... ویرانی محیط زیست، فقر فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، غارت ثروت ها ملی، تحکیم دیکتاتوری های نظامی، مذهبی، نژادی و... قرار گرفتن در همسایگی بحران، نبرد های بین هند و چین، روسیه و اروپا، امریکا و بقیه و... همه و همه چشم انداز تیره ایی از وضع موجود در دنیای اسلام و مسلمانان است، که از درون و برون مردمی را که در این مناطق زندگی می کنند را، تهدید می کند.

این شرایطی است که ما در حال ورود به قرن 15 اسلامی هستیم، تجربه می کنیم و نمی دانم، آیا جهان اسلام از ظلم، نابرابری، غارت، تمامیت خواهی، خود حق مطلق بینی ها، توسعه طلبی ها، جنگ ها، خودخواهی ها و خود شیفتگی های بی دلیل، تکبر، عدم توسعه فکری، علمی، اجتماعی و... خلاص خواهد شد، یا اینکه روند تصادم بین این نیروهای متضاد و شرور، ما را در قرن 15 نیز همراهی و له و نابود خواهد کرد، یا این که بالاخره رنسانسی در این منطقه نیز روی خواهد داد، که مردم خود، به نجات خویشتن برخیزند و از این بلایایی خانمان برانداز، نجات یابند.

چراکه دولت ها و سازمان های گسترده اسلامی، مثل کنفرانس اسلامی و... تمام در دست سران کشورهایی است که خود سردمدار این صحنه خون و جنایتند، و هر یک، یک لنگه از این شرایط دهشتبار را به دوش می کشند، لذا کارایی لازم را، برای ایجاد اسباب نجات مردم منطقه خود نداشته، و این مردم مسلمانند که باید، تغییر را از درون خود، تک به تک آغاز کنند، و بدین شرایط، با تغییر خود، خاتمه دهند. امید دارم سال 1400 شروعی برای به خود آمدن ما مردم باشد، تا با تغییر خود، به تغییر اتمسفر خانواده، جامعه، منطقه زیست خود دست زده، و از خود، با دست خود، تقدیر گردانی کنیم.   

Click to enlarge image Bogh.PNG

امروز هر که بر سکوی خود صلح یا جنگ را فریاد می زند، باید دید به کدام رغبت داریم

[1] - سده ۲۰ میلادی از سال ۱۹۰۱ تا ۲۰۰۰ در گاه ‌شماری میلادی است. این دوره برابر با سال‌های بین ۱۲۷۹ تا ۱۳۷۹ در گاه‌شماری هجری خورشیدی است.

[2] - اصطلاحاتی چون ایدئولوژی، جنگ جهانی، قتل‌عام و جنگ هسته‌ای وارد واژه‌های روزمره مردم شدند و تأثیرات زیادی روی زندگی آن‌ها گذاشتند. جنگ‌ها به مقیاس‌ها و درجه‌های بی‌سابقه‌ای از پیچیدگی رسیدند. تنها در جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵-۱۹۳۹) حدود ۵۷ میلیون نفر کشته شدند که یکی از دلایل مرگشان پیشرفت در تولید سلاح‌ها بود.

[3] - القاعده تشکیلات بین‌المللی نظامی و بنیادگرای اسلامی است که در دوران جنگ شوروی در افغانستان توسط اسامه بن لادن در شهر پیشاور تأسیس شد. این سازمان در قالب شبکه‌های نظامی گوناگون فراملی و به عنوان یک جنبش اسلام سنی فعالیت می‌کند و هدف خود را مبارزه با تأثیرات و دخالت‌های غیرمسلمانان بر دنیای اسلام و گسترش اسلام در جهان می‌داند. اکثریّت اعضای شبکه القاعده را پیرو مسلک سلفی می‌دانند. این سازمان در فهرست سازمان‌های تروریستی بسیاری از دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی از جمله شورای امنیت ملل متحد، ناتو، اتحادیه اروپا و ایالات متحده قرار گرفته‌است.  اسامه بن لادن رهبر القاعده در سال ۲۰۱۱ در عملیات نظامی ارتش آمریکا در پاکستان کشته شد و پس از آن ایمن الظواهری رهبری این شبکه را بر عهده گرفت. شاخه‌های مختلف این شبکه در کشورها و مناطق متفاوتی فعال هستند. داعش در عراق جبهه النصره در سوریه و انصارالشریعه در یمن از شاخه‌های القاعده هستند که کنترل بخش‌هایی از این دو کشور را در اختیار دارند البته در اواخر ژوئیه ۲۰۱۶، جبهه النصره از القاعده جدا شد. القاعده حملات متعددی را علیه اهداف نظامی و غیرنظامی در کشورهای مختلف انجام داده‌اند. حملات ۱۱ سپتامبر مهم‌ترین آن‌ها بود که با برج‌های دوقلو و ساختمان پنتاگون برخورد کرد و آمریکا در پاسخ به آن جنگ با تروریسم را با حمله به افغانستان آغاز کرد.

[4] - مبدأ گاهشماری هجری یا اسلامی، سال هجرت پیامبر اسلام، محمد از مکه به مدینه می‌باشد که در زمان خلافت عمر بن الخطاب خلیفه دوم مسلمانان وضع گردید است. آغاز هجرت پیامبر اسلام از مکه روز دوشنبه (۱ ربیع‌الاول/ ۲۴ شهریور سال ۱ هجری) برابر با ۱۳ سپتامبر ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولیانی) و ۱۶ سپتامبر ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) و ورود پیامبر به مدینه روز ۸ ربیع‌الاول همان سال می‌باشد. سال هجرت پیامبر به مدینه سال ۶۲۲ میلادی مبدأ گاهشماری هجری قمری و هجری شمسی مسلمانان می‌باشد. سرآغاز گاهشماری هجری قمری روز جمعه «۱ محرم سال ۱ هجری قمری» (۲۷ تیر ۱ هجری) برابر با ۱۶ ژوئیه ۶۲۲ میلادی [قدیم] است. سرآغاز گاهشماری هجری شمسی روز جمعه «۱ فروردین سال ۱ هجری خورشیدی» (۲۹ شعبان ۱ سال پیش از هجرت) برابر با ۱۹ مارس ۶۲۲ میلادی [قدیم] است. البته روز اول سال یک هجری شمسی (از ا فروردین تا ۲۴ شهریور) برابر است با ۵ ماه و ۲۴ روز پیش از هجرت پیامبر (کمتر از یک سال) می‌باشد.

[5] - سید ابراهیم حسین شاذلی قطب شناخته‌شده با نام سید قطب (۹ اکتبر ۱۹۰۶ - ۲۹ اوت ۱۹۶۶) نویسنده و نظریه‌پرداز اسلام‌گرای مصری بود. وی به دلیل بازنگری در تأثیر برخی از مفاهیم اسلامی بر تحولات اجتماعی و سیاسی نظیر جهاد، میان پژوهشگران اسلام سیاسی، مشهور است. برخی از مخالفان اسلام وی را «آموزگار گفتمان تکفیر» در سده بیستم خوانده‌اند. اندیشه او سخت در ایدئولوژی جنبش‌ها و گروه‌های اسلام‌گرای، جهادی و سلفی اثر نهاد و مفهوم‌های «جاهلیت جهان»، «حاکمیت الله» و «جهانی بودن اسلام» به «تکفیر»، «انقلاب» و «خشونت» پیوندی ناگسستنی خورد. مکتب فکری او به عنوان «قطبی‌گری» شناخته می‌شود.

[6] - وهابیت جنبشی مذهبی است که محمد بن عبدالوهاب در قرن هجدهم در نجد عربستان بنیان گذاشت و از سال ۱۷۴۴ مورد پذیرش خاندان سعودی قرار گرفت. دیدگاه وهابی به یک پالایش اساسی در اسلام معتقد است، هدف خود را بازگشت به آموزه‌های اصیل در قرآن و حدیث (سنت پیامبر) می‌داند و با هر نوع بدعتی مخالفت می‌کند. وهابیت از نظر ایدئولوژیکی پیرو اعتقادات ابن تیمیه و از نظر فقهی پیرو مذهب حنبلی است. وهابیت الهام‌بخش بسیاری از جنبش‌های مذهبی جهان اسلام از هند و سوماترا تا سودان و شمال آفریقا بوده‌است و بر جنبش طالبان در افغانستان و برخی جنبش‌های اسلامی دیگر قرن بیستم هم تأثیر گذاشته‌است. گروه داعش یکی از گروه‌هایی است که با عقاید وهابی فعالیت می‌کند

[7] - سَلَفی به گروهی از مسلمانان اهل سنت گفته می‌شود که به دین اسلام تمسک جسته و خود را پیرو سلف صالح می‌دانند و در عمل و اعتقادات خود از پیامبر اسلام، صحابه و تابعین تبعیت می‌کنند. سلفی‌ها تنها قرآن و سنت را منابع احکام و تصمیمات خود می‌دانند. سلفی گری دو رکن اساسی دارد: یکی بازگشت به شیوه زندگی و مرام سلف صالح و در نهایت سنت حجاز و به خصوص سنت اهل مدینه در ۱۴۰۰ سال پیش، و دوم مبارزه با بدعت، یعنی هر چیزی که سلفی‌ها جدید و خلاف سنت می‌دانند. سلفی‌های معاصر بر معنی خاصی از توحید تأکید زیادی دارند که باعث می‌شود افراد بسیاری «نامعتقد» به آن تلقی گردند. سلفی‌گری دارای ابعاد مذهبی، فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی است و تأثیری بنیادین بر متفکران مسلمان در گوشه و کنار جهان اسلام گذاشته است. در تاریخ معاصر دست کم سه گونه سلفی گری قابل تفکیک است. سلفی گری ظاهراگرا پیرو آرای اهل حدیث‎‎ و به‌خصوص ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب است. سلفی‌گری جدید، رویکردی متمایز از سلفی گری ظاهرگراست که در آغاز قرن بیستم و در واکنش به پیشرفت‌های غرب توسط سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده با هدف آزادسازی امت اسلام از تقلید و جمود و احیای اخلاقی، فرهنگی، و سیاسی بنیان‌گذاری شد. سلفیان بر بازگرداندن تفکر اسلامی به اصل خالص آن، تبعیت از قرآن و سنت، مردود دانستن تفسیرهای جدید، و حفظ اتحاد امت اسلامی تأکید دارند. آنان تقلید را نفی می‌کنند و تلاش می‌کنند سازگاری اسلام و دانش جدید را نشان دهند. مشهورترین گروه‌های الهام گرفته از سلفی‌گری اخوان‌المسلمین و جماعت اسلامی هستند. در اواخر قرن بیستم، این اصطلاح به اصلاح‌گران سنت‌گرا اطلاق می‌گردد.  ایدئولوژی جهادگرایی سلفی الهام‌بخش بسیاری از گروه‌های مسلح مانند القاعده در آغاز قرن ۲۱ بوده‌است. این گروه‌ها دیدگاه‌های سلفی‌گری علمی (سلفی‌گری سنتی) را رد کرده و خشونت را راهی مناسب و ضروری برای مقابله با حملات غرب علیه اسلام می‌دانند

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.