چاپ کردن این صفحه

ریزش برگ های نو به نو، تابوت ها از آمدن نمی مانند

18 دی 1398
Author :  
خانه ها ویران و قبرستان ها آباد

تابوت ها را سوار بر موجی از غم، دست به دست می کنیم، تا بدن ها در خاک سرد گور، موج نشان غم های بی پایان ما باشند، این روزها دل ها در تلاطم مرگ های نو به نو، ریزش برگ های تازه به تازه، و بلاهای بی پایان، خون است، و این پاره پاره های خون دل را، این تابوت هاست، که بدین سو، و آن سو می کشند.

زمانه ی آدمکُش ما را، انگار قصدی بر آتش بس نیست، از این گورستان، به گورستانی دیگر در رفت و آمدیم، انگار ناف این سال های بلاخیز را با گور و گورستان بریده اند، هر دم باید به مشایعت خود تا خاکی سرد، در رفت و آمد باشیم؛ آن یکی را جاده، دیگری را سرما، و این یکی را تحریم، و آنرا دشمن، این را خود، و آن را غم نان و... می کُشد،

در هجوم امواج قتل و غارت جان ها، ما مانده ایم، و پریدن از قبری به قبری دیگر، و این چنین است که خانه ها مان ویران، قبرستان هامان، هر روز آبادتر از دیروز،

و تابوت ها از آمدن نمی اُفتند!

خدایا بس است دیگر! ختمش کن!

هر چند می دانم که این نیز از تصمیم تو نیست، و ختمش نیز با ماست!

اما گویا ما را بر ختمش، هنوز تصمیمی نیست!

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آخرین‌ها از  مصطفی مصطفوی