چاپ کردن این صفحه

بهار امید در سبزی نوروز سال 1398 مبارک

29 اسفند 1397
Author :  
بهار در تسخیر زمستان

در آستانه دمیدن صبح نوروز باستانی سال 1398 خورشیدی، برغم نگرانی های کابوس وار، از دریده شدن دوباره مهد و گهواره تمدن ایران، و خدشه وارد آمدن دوباره بدین آب و خاک مقدس، در هنگامه ی دندان به هم ساییدن دشمنان این آب و خاک، که زهر خود را در دل صحرای خشک غرور و تعصب، و مهد خشونت پروری آماده فرو کردن در تن ما می کنند؛ اما در این ساعات خوش تحویل سال، آنها را در کینه های جهل و تکبرشان رها کرده، به نوروز می اندیشم، که با آمدنش دل و چشم و صورتم را رو به افق شرق می چرخاند، و در سرزمین خراسانِ بزرگِ جدا افتاده از ما، دلم را در سه راهی همنشینی با یاران، سرگردان می کند، که به کشمیر یا ایران صغیر روم، و یا به قصد دیدار پاره های تمدنی خود در خُتن (سین کیانگ)، آنان را مقصد دل کرده، و یا با عبور از دره پنجشیر (افغانستان)، رسیدن به دره فرغانه (تاجیکستان) و سمرقند و بخارا (ازبکستان) را مقصد خود قرار دهم، نمی توانم هیچکدام شان را فراموش کنم؛ از سویی انتظار وصل یاران، که در آنسوی آمودریا نشسته اند، مرا همکلام با رودکی بزرگ، به خود می خوانند که "بوی جوی مولیان آید همی، یاد یار مهربان آید همی و..." [1].

گاهی با خود می اندیشم که کجای راه را اشتباه رفتیم و آدرس غرب را چه کسی به ما داد، که در باتلاق شامات گیر کنیم، و از پاره های دل  خود در شرق باز بمانیم. اما نوروز که می آید دنیای رویایی باستانی و پاره های فرهنگی خود را در سمت شرق می جویم، تا در غرب؛ انگار برای من نمکزار و یا کوه های سر به فلک کشیده شرق، بیش از سرزمین باران خیز غرب، دلکش است. شاید اشتباه کنم، ولی به قول نو عاشقان امروز، این هم "از کار دل" است و بس.

نوروز اما ناخوداگاه مرا به افق شرق متمایل می کند، هرچند قبله ما را به سمت غرب می چرخانند، جایی که نوروز را خیلی پیش از ما شروع کرده اند، و در حالی که صاحب نوروزیم، اما همچنان در روزهای کهنه ی خود گیر کرده، و تنها به سوگواری روزهای نداشته، نوروز را جشن می گیریم؛ اما در نوروز امید نهفته است، صبح پیروزی و سبزی، در این روز افق می گشاید.

لذا باز چه غم، روزی نوروز را از میان پس ماند روزهای قدیم، بیرون خواهیم کشید، چراکه امید هنوز در دل ما نمرده است، و هرگز نخواهد مرد، و چون ققنوس از دل خاکستر بیرون خواهد جهید، هرچند گرگان روزگار سعی در کشتن امید در دل تک تک ما دارند، و تمام قدرت خود را گذاشته اند، تا امید را در ما بکشند، که "شما هرگز نوروز را درک نخواهید کرد"، ولی آنان از ترس رسیدن ما به نوروز است، که امید را می کشند، زیرا که می دانند او چون "جوینده است، پس یابنده است".

پیشاپیش نوروز امید آفرین تان مبارک و مستدام و پیروز، و قرین شادی باد. سالی مملو از توسعه و پیشرفت و پیروزی برای همه همزبانان و هموطنان خود آرزومندم. هر روزتان نوروز 

[1] - بوی جوی مولیان آید همی

یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درشتی راه او

زیر پایم پرنیان آید همی

آب جیحون از نشاط روی دوست

خنگ ما را تا میان آید همی

ای بخارا! شاد باش و دیر زی

میر زی تو شادمان آید همی

میر ماه است و بخارا آسمان

ماه سوی آسمان آید همی

میر سرو است و بخارا بوستان

سرو سوی بوستان آید همی

آفرین و مدح سود آید همی

گر به گنج اندر زیان آید همی

 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آخرین‌ها از  مصطفی مصطفوی