انسان کجا و خدا کجا، ما کجا و او کجا، جای خود را بدانیم

انسان اگرچه از روح و خصوصیات خداوندی بهره دارد، لیکن شاید از ضعیف ترین موجودات است و در عین قدرت ضعیف ترین است. از طرفی او قادر است جهانی را نابود کند لیکن حتی به پشه ای نا توان است و مشهور است که مغرور ترین های او (نمرود ) که ادعای خدایی می کرد را پشه ای از پای دراورد. شاید بتوان گفت که یکی از امتحان های بشر همین سو استفاده او از قدرت محدودی است که خداوند به او درهنگام خلقت عطا کرده است. گاها  کسانی را مشاهده می کنیم که حتی از زیر دستان کمی هم  برخوردارند ولی چنان برخورد می کنند که انگار سلطانی عالم در اختیار انان است. ولی کسانی هم در جهان هستند "که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینند". و با اگاهی به موقعیت خود دست به طغیان نمی زنند. خود محوری از دیگر خصوصیاتی است که خداوند صرفا به خود اختصاص داده است و بشر را به صواب نزدیک است که از این خصوصیت دوری کند زیرا خداوند است که به واقع محور جهان هستی است و برازنده اوست که خود را به این صفت بداند و این خصوصیت برای بشر مناسب و در خور نیست.
غرور نیز از خصوصیات خاص خداوند است و برای بشر مناسب نیست که به این صفت خود را بیارایند. بعضی را می توان دید که خود را محور می بینند و دیگران را پیرامون و حاضرند همه را فدای خود کنند و چنان غرور انان را احاطه کرده است که کوچکترین را برای خود نمی توانند تحمل کنند
  لیکن برای دیگران حتی بردگی را هم می توانند تحمیل کرده و خم به ابروی خود نیاورند و از این وضعیت لذت هم ببرند. این است که خداوند در کمینگاه انان است که انان را به جایشان بنشاند و مرصاد انان نیز در پیش است و گفته می شود که خداوند انان را نخواهد بخشید .  تا انجا خداوند به این امر حساس است که در قران اورده است که در زمین با تکبر راه نروید. می بینیم که راه رفتن با غرور را خداوند بر نمی تابد چه برسد به این که با غرور با بندگان خدا برخورد کرد.
این نوع انسان ها افکار، اعتقادات و... خود را اصل دانسته و نوع دیگرش را که به دیگران تعلق دارد را انحراف می پندارند
  و چنانچه دست انان براید قدرت و فرصتی یابند به نابودی انچه با انان زاویه دارد هم اقدام می کنند و از نابودی دیگران خوشحال می شوند ولی اگر به شیوه ائمه اطهار نگاه کنیم انان حتی از نابودی دشمنان خود نیز دچار شعف و خوشحالی نمی شدند و تا زمانی که امکان داشت از رویارویی با انان هم خود داری می کردند و به خود اجازه نمی دادند که حتی انان را از حقوقشان (که در دست ائمه بود) محروم نمایند. نمونه بارز این شیوه را علی (ع)  می توان مثال زد که حتی خوارجی را که سپاه تشکیل داده بودند را تا لحظه ای که دست به شمشیر نبرده بودند از حقوق بیت المال هم محروم نکرد و بر کشته های جنگ جمل  گریه کرد و فضایل انان را هم یاد اور شد. ما باید جای خود را در این نظام خلفت بدانیم و خود را در جایگاه خالق قرار ندهیم.

 دهلی نو -  یکشنبه 19 نوامبر 2008 

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۸۷ ساعت 18:52 شماره پست: 16

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.