03 فروردين ,1402 27 1

ایزد یکتای من! در این گذار غمناک، به کدام موضع نشسته ایی

ایزدا یکتای من! تو را همواره همدم و همراه در کنارم داشته ام، در تمام مراحل زندگی، میان همه ی اُفت و خیزها، خطرها، شیرینی و تلخی ها، در مسیر طی شده ام، از این روست که سفره دل با تو باز کرده، هرچند حرف هایم یکطرفه است و از تو تنها گوش هایی را دارم که می شنود، اما باز حرف هایم را با تو در میان می گذارم، مثل هر همراهی در راهی دراز، که همراهی اشان موجب حرف های تلخ و شیرین بسیاری می شود، و این خود به شناخت بهتری بین این دو منجر خواهد شد. در لحظه لحظه ی زندگی ام، و قدم به قدم هایی که بر این زمین… ادامه مطلب
29 اسفند ,1401 48 1

نوروز، رستاخیز جوانه ها و آغاز سال 1402 خورشیدی

بنام خالق رنگ سبز صدای شیپور بهار که اوج می گیرد، جوانه های پای در رکاب خیزش محکم کرده نیز، در اعماق خاک سرد و سفت آنرا حس کرده، حرکت می آغازند، تا رستاخیز سبز را در سمفونی طبیعت متکثر جوانه ها، رقم زنند، و به انسان مدعی "اشرف مخلوقات" درس پذیرش تنوع و تکثر، اثر رستاخیز جمعی و تحمیل زندگی به زمستانی سرد و دراز و... را بیاموزند؛ چقدر زیباست که هرساله طبیعت، معلم انسان می شود، تا به او درس آفرینش بهار را بیاموزد، و یادآوری کند که برای حس زندگی، باید گوش و چشم باز کرد، و نگذاشت اوراد مرگ و نیستی،… ادامه مطلب
مصدق بر جلد یک کتاب
28 اسفند ,1401 67 21

راه برون رفت، گذار از شیدایی و تنفر، رسیدن به تعادل  است

روزی ما ایرانیان نیز به مرحله ایی از تعادل و میانه روی در تفکر و بینش باید برسیم، که لازمه زندگی درست در این دنیاست، تا از افراط و تفریط رها شویم. سعادت دنیای خود را در مرگ و نابودی این و آن دیدن، بیماری است که دچارش شده ایم، دیدن زندگی خود از روزنه مرگ دیگران، که با "شعار مرگ بر ..." این و آن تجلی می یابد، سال هاست زندگی ما را هم مسموم و دچار فلاکت، و مملو از مرگ کرده است. گاهی فکر می کنم ما همواره بین شیدایی و تنفر در حرکتیم، یا در عشق آنقدر زیاده روی می کنیم و چنان شیدا می شویم که از جان… ادامه مطلب
علامه اقبال لاهوری و علامه مرتضی مطهری
25 اسفند ,1401 58

مطهری و اقبال، ایدئولوگ و مصلح اجتماعی دو انقلاب ایران و هند

به نام خداوند پاک و یکتا مقدمه : مردم ایران و هند دو انقلاب بزرگ را در قرن بیستم راهبری و اجرا کردند، که هر دو به پیروزی رسید؛ اولین آن انقلاب مردم هند بود که به رهبری مهاتما گاندی در سال 1326 (1947) به پیروزی رسید، و شبه قاره هند از استعمار بریتانیایی ها، رهایی یافت، و طبق قانون اساسی که انقلابیون، بعد از پیروزی نوشتند، هند به صورت جمهوری فدرال دمکراسی باید اداره می شد، در شیوه فدرالی دو دولت در کشور است یکی دولت مرکزی که در مرکز حاکم است و دیگری دولت های ایالتی است که اداره هر ایالت را به… ادامه مطلب
مجسمه امیرکبیر رو به طلوع در انتظار صبح
22 اسفند ,1401 44

به انتظار کدام صبح در هپروت خیال فرو رفته ایی!

هرگز دیگر به انتظار صبح نخواهم نشست، دیگر به استقبال صبح نخواهم رفت، صبح با من است، در من است، با بیداری ام طلوع خواهد کرد؛ طلوع صبحی بی من، چه معنی خواهد داشت؟! تو ای پرنده ی بی قرارِ فراز دریاها! کدام ژرفا، تو را در خود غرق کرد؟! کدام افق، تو را در خود در ربود؟! که در دریایی از خیال، سرگردانت کردند، در آتشی از جهل سوزاندند، ققنوس وار از خاکسترت برخیز، باز یاب خود را، ای پر پروازهای بلند! به انتظار کدام صبح در هپروت خیال فرو رفته ایی! صبحت را خود بساز، ای خالق صبح روشن ادامه مطلب
کشتی های ماهیگیری لنگر انداخته در بندرعباس
18 اسفند ,1401 90 2

سفرنامه جنوب، بندر عباس و گشت و گذاری در حاشیه تنگه هرمز

داستان لوث شده تهدید به بستن تنگه هرمز : هرمز نام دیگر اهورامزدا و یا همان خدای بی همتای ایرانیان است، که در زبان اوستایی در معنی آفریننده ی نیکی بکار رفته، که در مقابل اهریمن قرار می گیرد که معنی آفریننده ی بدی ها داشته، ایرانیان هزاره هاست که این نام را بر پسران خود می نهند، علاوه بر آن، نام ایرانی ستاره مشتری نیز هرمز می باشد، پیشنیان ما هر روز از روزهای ماه را نامی نهاده بودند، و روز اول هر ماه خورشیدی را نیز با نام خدای خود، هرمز می خواندند، همچنین در برخی از متون پنجشنبه را نیز در تقویم… ادامه مطلب
مجسمه باغدار باغ های موز، در میدان زرآباد مسیر کنارک به جاسک
13 اسفند ,1401 105 1

سفر و گذری به کرانه های مکران، سفرنامه چابهار به گمبرون

در این آخرین روز سفر، دیوارنوشت هایی را که جوانان چابهار، بر دیوارهای شهر دلنوشت کرده اند را بعنوان تحفه از این دیار زیبا و به یاد ماندنی با خود برداشته خواهم برد، دغدغه نویسندگانی که چشم رهگذران را به خود مشغول، انسان را به تفکر وا می دارند : "پسری که درد داش (داشت)، خیلی حرف داشت، ولی یه (صدایی) از درونش میگفت هیس خفه شو مرد باش" "سلامتی جوان هایی که دل پیر دارند، سلامتی ELX بازهایی [1] که حکم تیر دارند" "من همانم که به دریا حکم توفان می دهم" "زن، زندگی، آزادی – آزادی دُنگیه دنگتو بده" "حقو… ادامه مطلب
بچه های شهر باستانی تیس در کنار چابهار
08 اسفند ,1401 112

سفرنامه نیمروز، چابهار گوشواره ایی زرین در گوشه نقشه ایران

به نام آنکه انسان را در دنیایی عجیب و پر از ناروشنی ها آفرید، انسانی که خود، دنیا و کسی که او را آفرید را، به خوبی نمی شناسد، و راهی هم برای شناخت وجود ندارد، بجز اینکه انسان از داشته هایش، و ابزاری که در دست دارد؛ و یا ابزاری که در آینده بدست خواهد آورد، استفاده کند، و با کمک علم و تفکر، گره از گره های کور و ناروشن زندگی، و دنیایی که در آن زندگی می کند، بگشاید، و به تاریکی های زندگی اش نور بیفکند، و بر ناراستی ها غلبه کند. در چنین شرایطی خدای پیامبرِ آخرین دینِ آسمانی، هنگامی که پیش بینی می… ادامه مطلب
یک نوجوان خرمشهری با دوچره اش
04 اسفند ,1401 81

سفرنامه جنوب، خرمشهر آخر خط یک جنگ طولانی

سی سال بعد از جنگ، اکنون دوباره باز فرصتی دست داد تا از خرمشهر دیدن کنم، آن روزها آنرا "خونین شهر" می نامیدیم، شهری که خرمی اش را به خون آلودند، گرچه منظور ما از این نام، شهدایی بود که برای این شهر دادیم، اما این خود اعترافی بود به شمار بسیاری از قربانیانی که در خلال جنگ خسارتبار هشت ساله، تنها در این منطقه کشته شدند. روزی که نزدیک به سی سال پیش وارد این شهر شدم، بر تابلوی خیر مقدم ورودی خرمشهر، جمعیت آن را 36 میلیون نفر اعلام می کرد، که نشان از تپیدن قلب تمام جمعیت 36 میلیونی ایران برای این… ادامه مطلب
یادمان شهدای کوی ذوالفقاری آبادان
03 اسفند ,1401 68 2

سفرنامه جنوب، آبادان شهر خاطره های فراموش نشدنی

به زودی بیش از یکصد کیلومتر جاده درجه دومِ کاملا محاصره شده در آب، بین ماهشهر و آبادان به پایان رسید، سواد شهر آبادان، شاید همین نیروگاه سیکل ترکیبی است که آن نیز در دریایی از آب در محاصره است، و آنرا انگار روی تپه ایی کوتاه ساخته اند، تا جزیره ایی در این میان تشکیل، و جاده ماهشهر – آبادان را از تنهایی در آورد، آبادان شهری است که چه پیش از انقلاب، و چه پس از انقلاب زبانزد عام و خاص بوده و هست، با مردمی که فرهنگ و آداب خاص خود را دارند، در دوره جنگ خسارتبار هشت ساله، قافیه هر شعری در مورد جنگ،… ادامه مطلب
کارواش سیار در کناره ماهشهر
بهمن 30, 1401 105 1

سفرنامه جنوب، گناوه، دیلم، هندیجان، ماهشهر، آبادان و خرمشهر

گناوه را هم باید گذاشت و رفت، ابتدا بهبهان را به عنوان مقصد در نظر داشتم، شهری کشاورزی و دامداری در دل کوه های زاگرس، که بیشتر هموطنان "لر" در آن زندگی می کنند، چرا که احساس می کردم تا آبادن مسیر طولانی تر از آن باشد که در یک روزه بتوان مسیر آنرا…

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

کامنت ها

سرقت یک نسل؛ روایتی از کودکان اوکراینی که به اجبار به روسیه منتقل شدند و سرنوشتی نامعلوم دارند به رو...
چه چیز دست دیکتاتور را می بندد؟ محمد حسین کریمی پور دوستی دانا و مجرب دارم. جز میانسالی و خوش مح...