فروردين 08, 1403
47
نوروز، جنگ، حفظ مرزهای تمدنی و فرهنگی ایران، نامه ایی به یک شهید
محسن جان! [1] در این نوروزگاه باستانی، دست به قلم شو، و باز برایم بنویس، به رسم نامه نگاری های دوره جنگ [2] از حال و روزتان بگو؛ نامه هایت از منطقه جنگی بوی دردُ تنهایی [3] می داد، اما مملو از غرور، و شورِ حضورِ در روند دفاع از این آب و خاک بود، و روایتگر حال و هوای مبارزه با متجاوزینی بود، که تا عمق خاک کشور ما نفوذ کرده، و گردِ جنایت، کشتار و غارت را بر در و دیوار شهر و دیارمان نشانده بودند؛ کاش نامه هایت را نگه می داشتم، اسناد زنده این جنگ خسارتبار بودند؛ نامه هایی که تو و دوستانت در سنگرهای کشتن و کشته شدن، در آن هنگامه های هشت سال جنگِ خسارتبار (1359-1367)، به گاه مصاف با خصم می نگاشتید،…
ادامه مطلب
اسفند 28, 1402
39
نیم نگاهی به روند حوادث و تحولات سال 1402 در پایان این سال
دنیا مشتاق، و شتابان به سوی تغییر می دود، روندها شتاب زده ترین سرعت تغییر را نشان می دهند، همانگونه که آخرین ضربان های قلب سال کهنه (1402) تو گویی تندتر می زنند، تا به زودی گذر از این سال نحس را نوید دهند، تا بلکه شاید خود را از توقف و ایستایی که در آن حس می کنند، برهانند و به دامن سالی نو (1403) با شرایطی نو و حرکتی نو بیندازد، بلکه فرجی حاصل شود، اما باید توجه داشت، برای کسانی که سال ها جو کاشتند، انتظار درو کردن گندم، امری خارج از عقل، و انتظاری بیجاست. دنیا در حال تغییر است، برخی تغییر را می پذیرند و لزوم آنرا به رسمیت می شناسند و این همان مقدمه قبول مشکل، و حرکت به سمت تغییر و تحول، و…
ادامه مطلب
اسفند 25, 1402
73
گویا خون، شراب سیراب کننده ی عطش قدوس شده است
"اینجا مکانی مقدس است، ورود بدون ... ممنوع" دیوارهایی کشیده شد، به بلندای قطع دسترسی انسان، به دور قدس و قدوسی که از آنِ همه بود، اکنون هر یک او را از آنِ خود می دانند، و می خواهند، شرایطی بر انسان بار شد، باید و نبایدهایی را نوشتند و... انسان، به بند کشیده شد! پاکی شرط اول حضور گردید، اما از چه باید پاک بود؟! از کدام اعمال؟ به چه چیزهایی انسان ناپاک خواهد شد؟! تا لیاقت حضور از کف، وا نهد! یادمان رفت هرچه تَقَدُّس است، با وجود انسان است که معنی می یابد! ورنه دیگران (حیوانات و...)، در دنیای خود از هرگونه قُدس، قُدُوس، تَقَدُّس و تَقدیسی رهایند، آنان همانگونه که زاده می شوند، حق حضور می یابند،…
ادامه مطلب
اسفند 18, 1402
75
چه سمی بود چه گوارا، مسمومیتی که در تن ایران ماند و هر روز تشدید شد
روزگاری بود که تصاویر ارنستو چه گوارا [1] ، این چریک مبارز و نمادین امریکای جنوبی و مرکزی، و ستاره و نشانِ مبارزاتی او، بر کلاه و لباس جوانان، بدنه اتومبیل ها، دیوارِ شهرهای و... این آب و خاک موج می زد، تا نشان از آزادی خواهی، روشنفکری، مبارزه علیه سلطه، نبرد برای برقراری عدالت، جستجو برای برابری و شعارهای زیبای دیگری از این سنخ باشد، که آرزوی جوامع برای کسب استقلال، داشتن حق تعیین سرنوشت، و حاکمیت مردم بر مُقدرات خود را در خود داشت، جوانان انقلابی آن موقع با خود می گفتند اگر به آرمان مبارزانی امثال چه گوارا، دست یابیم، دیگر شرایط زیست آزاد و مستقل، ما را در بر خواهند گرفت، اما هرگز به سرچشمه…
ادامه مطلب
اسفند 16, 1402
52
خواب و خیال کسب آزادی و استقلال ایران، در نگاه ناامیدانه ی نسل قبل
پیرمردِ نویسنده و متفکر، و پژوهشگر تاریخ و سیاست بین الملل، که 87 سال فرصت زیست و تفکر در این جهان پرماجرا، و این مُلک در نوسان را در پرونده زندگی پربار خود دارد، و به رغم جسم نسبتا ناتوانش، ذهنی بسیار فعال، هوشمند و دقیق، آنکارد شده و منسجم دارد، که به سانِ ساعت های ساخت سوئیس، هنوز دقیق صغرا و کبرا می کند، و نتیجه می گیرد و سعی می کند با تکیه بر ساختار نظام سابقی که بر جهان و این سامان مستولی بوده است، و آن را با بازیگران عمده اش، خوب می شناسد، این دوره زمانی را نیز، بر همان پایه تحلیل و تفسیر کند، حکایت خیانت ها به آرمان آزادی خواهی و کرامت طلبی ایرانیان، او را به جایی رسانده است که کسب…
ادامه مطلب
.