قلعه ماران، صعود بر بلندای 2320 متری دژی تاریخ ساز در ایران باستان
  •  

04 مرداد 1398
Author :  
بر بام قلعه دژتاکی یا قلعه ماران

قلعه ماران، [1] همانگونه که از این نام و نام های دیگرش که از جمله به "دژتاکی" نیز مشهور می باشد، بر می آید، دژی است، طبیعی، [2] که مهندسان و استراتژیست های جنگی ایران باستان و سده های اخیر، آن را در یکی از بلندترین و مرتفع ترین ارتفاعات مرزی بین ایالت باستانی قومس (سمنان) و هیرکانا (گلستان و مازندران)، که خاصه این منطقه را طبرستان و استرآباد نیز می نامیدند، کشف، تهیه و تدارک دیده و قرن ها از آن به عنوان عنصری تعیین کنند در راهبرد های دفاعی و یا تهاجمی خود سود جسته اند.

این دژ طبیعی –  دست ساز بین شهر رامیان [3] در استان گلستان و منطقه "پشت بسطام" در شهرستان شاهرود قرار دارد، که کاسه قله ی آن به سان کشتی نوح است که بر بلندترین نقطه این منطقه فرود آمده باشد، و این کاسه کشتی مانند، تنها دارای یک ورودی مخفی از چشم هاست، که تنها "راه بلد" ها می توانند، میهمانان بر این قله پر رمز و راز را از آن طریق وارد این محوطه و دژ باستانی و طبیعی نموده، تا زیبایی و راز و رموز آن را حس کنند.

چهارشنبه 2 مرداد 1398 را میهمان تعدادی از اعضای محترم و مهربان "تیم پاراگلایدر [4] بالابان [5] شهرستان شاهرود" بودم، تا در یکی از مسیرهای پروازی آنان، به قلعه ایی راه پیدا کنم که چنانچه در لحافی از جنگل های میلیون ساله ی هیرکانی در جنگل ابر پوشیده نشده بود، شاید با توجه به شیب های تند و شرایط صخره ایی آن، هرگز هوس صعود به آن نمی کردم، ولی این یک واقعیت است که اگر خطر را از دید انسان ها به طرزی دور نگاه داشت، او در آرامش ناشی از غفلت، زندگی خود را خواهد کرد و می تواند زندگی روزمره خود را همراه با خطر و بی توجه به وجود آن دنبال کرده، و بی خیال از آنی که زندگی و هستی او را تهدید می کند، در کنار خطر، آرام در خود فرو رود و روزگار خود را طی کند؛

جنگل های پرپشت، متراکم و زیبای هیرکانی مثل لحافی، تمام خطرهای مسیر صعود به این قله 2320 متری را چنان پوشیده بود که چند متر جلوتر از خود را بیشتر نمی بینی و از پرتگاه هایی که در چند متری ات قرار دارند، اصلا مطلع نمی شوی، تا دلهره عبور از آن تو را آزار دهد. و کوهنوردان در همان چند متری سیر می کنند که می توانند از لابه لای درختان متراکم، به اطراف دید داشته باشند.

پس همیشه وسعت دید برای انسان سعادت و خوشبختی نمی آورد، گاه ندیدن ها، نشنیدن ها خود نعمتی بی مثال است، گاه انسان آرزو می کند کاش کر بود و بسیاری از حرف ها را نمی شنید، کاش کور باشد و بسیار از صحنه ها را نبیند و... خلاصه اینکه گرچه انسانِ کمال جو به دنبال حداکثر برخورداری هاست، ولی گاه برخورداری بلای جان اوست، و غفلت خود نعمتی بی اندازه آسایش آور است.

این اولین صعود من در ارتفاعات با پوشش جنگلی است، که صعود به این ارتفاعات الزامات و قوانین خاص خود را دارد، البته اگر بتوان به آن هم اسم صعود داد، صعودی در سال گذشته به ارتفاعی که قلعه رودخان در آن قرار دارد، در منطقه گیلان داشتم، ولی اگر از آن صعود بگذریم، این اولین صعود من در ارتفاعاتی با پوشش جنگلی بود، که تجربه ایی خاص را طلب می کند و باید آن را در نظر گرفت.

 

زمانبندی، ارتفاع، فاصله ها در صعود به قله دژتاکی :

کل زمان حرکت پیاده ما در مسیر این صعود که از ساعت 7 و 53 صبح تا ساعت 18 و 22 عصر، حدود 10 ساعت و نیم به طول انجامید، که با کسر دو و نیم ساعت استراحت در این بین، شامل 8 ساعت حرکت در مسیرهای صعود و نزول شود، مسافت یک تیکه از مسیر که توسط برنامه های سنجش میزان پیشمایش روی موبایل یکی از دوستان همراه، محاسبه شد نشان می دهد که از محل صبحانه یعنی از ابتدای پاکوب، تا بالای ارتفاع در محل ورود به محوطه 3 کیلومتر مربعی بالا، 4290 متر راهپیمایی داشتیم، که البته پیش و بعد از این هم، مسافت های زیادی را داشتیم که در محاسبه مسیرهای بازگشت، این ارقام دو برابر می شود.

برای رسیدن به این قله از مبدا شهرستان شاهرود، در مسیر جاده اولنگ [6] 100 کیلومتر را باید طی نمود، تا به نقطه ایی رسید که مسیر فرعی منتهی به روستای پل آرام و پاقلعه [7] شما را از جاده اصلی شاهرود به رامیان جدا خواهد کرد.

ساعت 5 و 12 بامداد مورخ 2 مرداد 1398 شاهرود را به مقصد این صعود خاطره انگیز ترک کردیم.

ساعت حدود ساعت 5 و 50 بالای گردنه اولنگ در ارتفاع 2888 متر بودیم و به سمت پایین سرازیر شدیم، باد قله در اینجا به دره می وزید و شدت گرفته بود، و دمای هوا در این نقطه به  18 درجه کاهش یافته است.

ساعت 6 و 55 دقیقه، صبح اول جاده روستاهای پل آرام و پاقلعه بودیم. اول جاده ای که از مسیر جاده اصلی اولنگ به رامیان جدا می شود؛ در اینجا ارتفاع حدود 700 متر از سطح دریا بالاتر است، و این جاده فرعی شما را ابتدا به روستاهای پل آرام (در ارتفاع حدود 750 متری)، و سپس به روستای پاقلعه (با ارتفاعی حدود 1300 متری) می برد.

ساعت 7 و 13 دقیقه خود را با اتومبیل از طریق یک جاده آسفالته فرعی خوب، که از جاده اولنگ نیز به لحاظ کیفیت اسفالت مناسب تر است، به روستای پاقلعه رساندیم،

ساعت 7و 25 دقیقه صبح از روستای پاقلعه خارج شده و از طریق مسیر جاده خاکی و نسبتا مناسب به سمت داخل جنگل ادامه مسیر دادیم.

ساعت 7 و 30 دقیقه در ادامه حرکت در این جاده خاکی، وارد قسمت جنگلی این جاده خاکی اما مناسب شده، و پیش رفتیم.

ساعت 7 و 53 صبح بعد از 13 کیلومتر طی طریق از سر جاده اصلی تا اینجا، در کنار یک مزرعه پرورش عسل که در داخل جنگل مستقر بود، خودرو را پارک کرده، از این زمان به بعد مسیر صعود خود را پیاده در پیش گرفتیم. البته می توان با اتومبیل به مناطق بالاتر هم رفت و این جاده تا روستای "خاک پیرزن" و... و نهایتا دره زرین گل و در ادامه در سمت راست شهر علی آباد کتول و در سمت چپ روستای گردشگری ابر و شهرستان شاهرود ادامه داد. ساعت ارتفاع سنج پاراگلایدریست همراه ما در این مکان که ما صعود پیاده خود را آغاز کردیم، ارتفاع 1551 متر را نشان می دهد.

ساعت 8 و 50 دقیقه صبح بعد از حدود یک ساعت پیاده روی در جاده جنگلی به یک دو راهی رسیدیم که جاده فرعی ماشین رو، اما با عبور و مرور کم، ما را از جاده بین روستای پاقلعه به سمت خاک پیرزن، جدا کرده و در سمت راست به سمت قلعه میران خواهد برد، البته پیش از این نیز جاده مشابهی در سمت راست بود، که از آن گذشته بودیم. در مسیر این جاده ما در سمت راست قله قلعه ماران را در کنار خود داریم، که با توجه به پوشش جنگلی منطقه، به آن دید نداشتیم، و گاهی صخره هایش، خود را به ما رخ می نمود.

ناگفته نماند که ورودی این جاده را زنبور داران با قرار دادن کندوهای عسل خود مسدود کرده، و اتومبیل توان ورود به این جاده را ندارد.

ساعت ارتفاع سنج پاراگلایدریست همراه ما در این نقطه که ما وارد این جاده فرعی شدیم، ارتفاع 1775 متری از سطح دریا را نشان می دهد.

ساعت 9 و شش دقیقه صبح، جاده فرعی مذکور به پایان رسیده و از این نقطه جاده پاکوبی در سمت راست آغاز می شود و شما را تا خود قله راهنما خواهد بود، این پاکوب بزرگ و روشن در مسیر را نباید هرگز از دست داد، زیرا از این جا به بعد هر خروجی از این پاکوب ممکن است شما را به پرتگاه و یا دیواره ایی صخره ایی غیر قابل عبور منتهی نماید.

ساعت ارتفاع سنج پاراگلایدریست همراه ما در این مکان، ارتفاع 1803 متر را نشان می دهد.

استراحت و صبحانه در این مکان از ساعت 9 و شش دقیقه تا ساعت 10 و 5 صبح به مدت حدود یک ساعت.

ساعت 10 و 5 دقیقه حرکت در مسیر پاکوب که ابتدا نزولی و بعد از چندین متر، مسیر صعودی خواهد شد.

ساعت 10 و 50 دقیقه صبح بعد از طی پاکوب در مسیرهای سربالایی و با جهتی اُریب به سمت راست، در دامنه کوه دژتاکی یا قلعه ماران، پوشش درخت در جایی که ساعت ارتفاع سنج پاراگلایدریست ما در آن مکان ارتفاع 2064 متری را نشان می دهد، به طوری می شود که می توان ارتفاع قله و دکل مخابراتی روستای ابر در بالای امامزاده قطری را، در سمت مقابل خود دید، این یعنی ما در ضلع جنوبی ارتفاع قلعه ماران قرار داریم.

یکی از عوارض کوه پیمایی در مناطق جنگلی این است که، پوشش جنگلی انبوه، توانایی ارزیابی جهت جغرافیایی را از کوهنوردان سلب می نماید، چرا که شما شاخص های خود را در فضای محدود دید، از دست خواهید داد.

اینجا و در این نقطه 2064 متری، جایی در پای صخره های قلعه ماران است، و در این مکان حرکت در سر بالایی ها به اتمام رسیده و پاکوب برای چند ده متری حالت سرازیری به خود می گیرد.

جایی که ساعت ارتفاع سنج پاراگلایدریست همراه ما در این مکان ارتفاع 2060 متری را نشان می دهد، زمین صافی است که می توان گفت اینجا ورودی صفحه 3 کیلومتر مربعی قله دژتاکی یا قله ماران است، که ما در ساعت 11 صبح به آن رسیدیم، و حرکت در این دشت نسبتا صاف شما را به آستانه یک صخره ایی خواهد برد که دیواره آن به سمت صفحه وسیع 3 کیلومتر مربعی داخلی این قله قرار دارد.

ساعت 11 و 17 ما به این صخره ها در انتهای دشت رسیدیم که از اینجا می توان دشت شمال را غرق در مه دید، و اگر در سمت غرب بایستی و به صفحه داخلی قله نگاه کنی، درست در سمت راست شما شهر رامیان قرار دارد، و در سمت مقابل شما دشت بالای قله و دشت علی آباد کتول در ضلع مقابل است. ما در ابتدای این ضلع از اضلاع قلعه موران هستیم که در صورت حرکت به سمت غرب و در واقع به سمت جلو، در امتداد دیواره ایی خواهیم بود که آبشار پشمکی [8] در پای آن قرار دارد، و این دیواره در امتداد جاده رامیان به علی آباد کتول دیده می شود.

از همین جا و در امتداد پاکوبی که آمده ایم از این صخره می توان به سمت دشت داخلی قلعه ماران نزول کرد و مسیر را در دشت ادامه داد، کاری که ما آن را در ساعت 11 و 38 دقیقه بعد از کلی محو شدن در زیبایی های این بالادست مشرف بر دشت و جنگل و کوه، کردیم و به سوی دشت سرازیر شدیم، زیرا اینجا بالاترین نقطه قله نیست و در واقع بلندترین نقطه قله جایی در ارتفاع 2320 متری قرار دارد که در سوی دیگر این دشت قرار دارد.

ساعت 11 و 50 صبح ما در دشتی بودیم که پاکوبی که ما را از صخره ها به زیر آورد و این هم تنها راه ورود به دشت هست، ما را در امتداد یک پرتگاه صخره ایی که در سمت راست ما قرار داشت و در امتداد جاده رامیان به علی آباد کتول کشیده شده، ما را به سوی تنها چشمه آبدار این دشت در بالای آبشار پشمکی می برد، که ریزش های زیر پای خود را باید توجه کرد، زیرا سقوط از آن شما را از یک دیواره 300 متری به زیر خواهد افکند.

ساعت 12 و دو دقیقه ما به این چشمه رسیدیم که آب بسیار کمی از آن جاری بود، به طوری که اگر یک بطری نوشابه یک و نیم لیتری را اگر می خواستیم پر کنیم باید مدت ها زیر آن نگه می داشتیم تا پر شود، اما آب این چشمه بسیار سرد و تگری است، انتظار می رود در روزهای آیند این چشمه هم با این آب کم خشک شود، لذا در روزهای آتی نباید امیدوار بود که از این چشمه آب برداشت و همانگونه که اصول کوهنوردی حکم می کند، همیشه باید در کوه ذخیره آبی مطمئن با خود داشت و به انتظار آب گرفتن از چشمه هایی که قبلا از آن آب برداشته ایی، نباشی، زیرا که از این هفته تا هفته بعد ممکن است آن چشمه خشک شده باشد.

خوشبختانه این چشمه الان که ما از آن دیدن کردیم، آب داشت و ما بعد از برداشت از آن راه خود را به سمت جنوب کج کرده و حرکت شرقی – غربی ما به حرکت در مسیر شمالی - جنوبی تغییر جهت داد. در میان دشت گل های زرد بالای قله، راه خود را به سو منطقه ی جنگلی رو به رو در سمت جنوبی دشت سه کیلومتر مربعی قلعه ماران، که در واقع بلندترین نقطه این قله در آن محل قرار دارد، حرکت کردیم.

ساعت 12 و 59 دقیقه در گذر از دشتی نسبتا صاف و پر از گل های سفید و زرد و علف های سبز و چراگاه های بالای قلعه ماران، در سایه یک درخت برای نماز و نهار اتراق کردیم، تا در این گرما کمی استراحت کرده و تجدید قوا نموده، و سپس برای فتح قله اقدام کنیم.

ساعت ارتفاع سنج پاراگلایدریست همراه ما در این مکان ارتفاع 2143 متری را نشان می دهد.

از ساعت 12 و 59 تا ساعت  14 و هشت دقیقه حدود یک ساعت استراحت و نهار طول کشید.

ساعت 14 و هشت دقیقه خیز آخر برای صعود به قله که در بالاترین نقطه صخره ایی است را برداشتیم.

در حرکت شمالی – جنوبی خود در ساعت 14 و 44 دقیقه بالاخره در پای تابلویی که "گروه کوهنوردی کوهستان" آن را بر ارتفاعی که این تابلو آن را 2320 متر اعلام می کرد، نصب کرده بود، صعود ما به پایان می رسد. البته ارتفاع سنج پاراگلایدریست همراه ما در این مکان ارتفاعی را با حدود 15 متر اختلاف نشان می داد، که این نسبت خطا ظاهرا در این ابزار طبیعی است.

ساعت 14 و 58 دقیقه حرکت در مسیر بازگشت، از مبدا قله دژتاکی آغاز گردید و از مسیر پاکوب ها دوباره به سمت میانه دشت بازگشتیم، البته مسیر پاکوبی هم در ادامه قله و بر فراز صخره ها شاید ما را به نقطه ورود به دشت در مسیر جنوبی به شمالی که مقصد ما بود، می رساند ولی با توجه به از دست دادن زمان، و طبق اصل "خروج از کوه در ساعت 16 از هر نقطه،" ریسک را به کناری نهادیم و استفاده از این مسیر نا آشنا را به فرصت مناسب دیگر موکول نمودیم، و خود را پایین صخره رسانده و مسیر پاکوب را در پای این صخره و در مسیر جنوب به شمال تا نقطه ورود به دشت، ادامه دادیم، تا از تنها نقطه ممکن برای ورود، از قله قلعه ماران خارج شویم.

ساعت 15 و 52 خود را به پاکوب های خروجی رسانده و از روزنه ورود به صخره بالا رفته و در ساعت 16 بالای صخره بودیم و مسیر نزول را از نقطه ارتفاع 2080 به سمت پایین و در مسیر پاکوبی که آمده بودیم و خود این پاکوب 4290 متر طول دارد، آغاز کردیم.

ساعت 17 و 5 دقیقه در انتهای پاکوب ها و ابتدای جاده فرعی بودیم که صبح صبحانه را در آنجا صرف کردیم، این یعنی مسیر 4290 متری پاکوب ها به پایان رسید، جایی که ساعت ارتفاع سنج گلایدریست ما نقطه ارتفاعی 1803 متری را نشان داده بود.

ساعت 17 و 22 دقیقه جاده فرعی را پیمودیم، و وارد جاده خاکی اصلی خاک پیرزن به پاقلعه شدیم.

ساعت 18 و 22 دقیقه در محل پارک اتومبیل خود در کنار مزرعه پرورش عسل، سواره راه بازگشت را در پیش گرفتیم و در حالی که مشعوف از این صعود و مناظر و خاطراتی که در این صعود لذت بخش نصیب ما شده بود، و شاکر خدا و همت پاراگلایدریست با محبتی که هم راه بلد ما بود و هم برنامه این سفر را ریخت و....

ساعت 19 و 52 دقیقه در سر گردنه اولنگ، به سمت شاهرود سرازیر شدیم.

ساعت 21 شب هم سفر صعود ما به قلعه ماران در شاهرود به پایان رسید.

 

دوچرخه سواری در فاصله های زیاد، ورزشی در حال رونق:

در حال بازگشت از مسیر صعود در جاده روستای خاک پیرزن به پاقلعه بودیم که در ساعت 17 و 27 دقیقه به یک تیم دوچرخه سوار مشهدی برخوردیم که در جهت عکس مسیر حرکت ما، در حال رکابزنی بودند، آنان از مشهد تا شاهرود را رکاب زده بودند، و از مسیر جاده اولنگ خود را به این نقطه رسانده و در حال رکاب زدن به سوی "دره زرین گل" و سپس علی آباد کتول بودند.

در مسیر جاده رامیان شاهرود هم باز گروه دوچرخه سواران دیگری، مسیر حرکت به سمت شاهرود را در پیش داشتند، در تیم چهارنفره صعود ما نیز دوستان (به غیر از من که دوچرخه ام طعمه یک دزد شد)، همه صاحب دوچرخه اند و در مسیرهای طولانی گاه رکاب می زنند، و از برنامه های گروه های رکاب زن اهل شهرستان شاهرود که برنامه هایی جهت سفر در مسیر کشورهای ترکیه و گرجستان دارند، می گویند.

این نشان می دهد که ورزش دوچرخه سواری در کشور ما در حال شکل و رونق گرفتن است، بخصوص که شهردار جدید شهر تهران نیز دوچرخه هایی یکدست و یک رنگ را برای استفاده شهروندان تهرانی در میادین شهر تهران قرار داده، که در توسعه این ورزش موثر است.

اگرچه گرانی های اخیر ناشی از تحریم های ظالمانه مردم کشورمان، اقشار زیادی  از این مردم کشورمان را که به قصد ورزش، استفاده از این وسیله بسیار خوب و شادی بخش را انتخاب کرده اند را، با قیمت های نجومی دوچرخه مواجه کرده، و این افزایش قیمت ها در این مسیر سنگ اندازی می کند، به طوری که رقم خرید دوچرخه در مقایسه با قبل از تحریم را، به رقم خرید خودرو و موتور سیکلت نزدیک کرده، و از ده تا 35 میلیون تومان برای دوچرخه های نیمه حرفه ایی و حرفه ایی تر در تناوب است.

 

طبیعت در معرض تهدید، دغدغه همه طبیعت نوردان :

داستان غم انگیز به تملّک در آمدن قله و حیات وحش و فضای بکر زیست محیطی شاهوار، در دستان کارگزاران قدرتمند شرکت بوکسیت آلومینیوم، که جاده های دسترسی این معدن اکنون خود را تا ارتفاع 3200 متری قله شاهوار رسانده، تا به منابع معدنی آن دست اندازی کنند، و از این پس باید آمادگی داشت که تاسیسات معدنی و حتی زیستن معدنکاران را در عمق حیات وحش و منطقه حفاظت شده شاهوار در آن ارتفاعات دید، دغدغه و غصه خوری اعضای تیم پاراگلایدر بالابان شاهرود را هم برانگیخته، و مرثیه سرایی آنان را نیز بر این فاجعه زیست محیطی می توان در این سفر هم شنید.

از اثرات نامناسب، نعمت بارندگی های امسال، می تواند به رانش زمین در مسیر جاده ها و محل های دستکاری بشری در محیط زیست اشاره کرد که به تعداد زیاد در مسیر های این صعود دیدیم. رانش و حرکت زمین در مسیر های کوهستانی و جاده های مسیر خرابی هایی داشته است، و ساخت و سازها در روستاهای پاقلعه نیز احتمالا رانش زمین و فجایع انسانی را می تواند در پیش داشته و قابل پیش بینی است. چرا که ساخت این روستاها در زمین هایی با شیب تند، امکان رانش زمین را افزایش می دهد، بارها با این پدیده در جاده اولنگ و مسیر پاقلعه به خاک پیرزن مواجه شدیم.

جاده های جنگلی به رغم مزایای خود، برای دسترسی به مزارع پرورش عسل و طرح های استفاده از جنگل، ولی خطری که برای حیوانات حیات وحش دارد اصلا قابل اغماض نیست، عبور موتور سیکلت، اتومبیل در دل جنگل باعث آزار حیات وحش می شود، از سوی دیگر خیمه زدن بهره بردارها، در درون جنگلی، از جمله زنبور داران بر منابع آبی و چشمه ها، حیوانات را از آب آن محروم می کند.

حضور انسان ها در محیط زیست علاوه بر آلودگی های زیست محیطی، آتش زدن چوب بر ریشه درختان که باعث سوختن ریشه های بالایی خاک آنها شده، و متاسفانه بعضی از کسانی که به طبیعت مراجعه دارند، بازمانده سفره خود از مواد پلاستیکی و شیشه را در جنگل رها کرده، و از جنگل خارج می شود، به طوری که یکی از اعضای تیم پاراگلایدر بالابان شاهرود در مسیر بازگشت دو کیسه پلاستیکی پر از زباله های غیر قابل بازگشت به طبیعت، از جمله مواد پلاستیکی و شیشه را جمع آوری و به پایین منتقل کرد.

اینجا جنگل نشین ها متاسفانه بعضا به جای چوبدستی، تبر به دستند، و آتش آنها از چوب های جنگلی خاموش نمی شود، و انگار دایم مثل آتش آتشکده های آبا و اجداد زرتشتی آنان می سوزد، بارندگی های امسال رانش های زیادی را باعث شد و درخت های بسیاری را هم در اثر این رانش ها از جای کند، که به صورت درد آوری در جنگل به چشم می خورد، بعضی از این درخت ها آنقدر سن دارند که شعاع دایره ریشه های آن ها به اندازه قد انسان و حتی بلندتر هم هست، که از زمین ریشه کن شده و افتاده اند.

 

سابقه تاریخی قلعه دژتاکی، یا قلعه ماران :

دژتاکی و یا قلعه ماران، یکی از مناطق باستانی منطقه استرآباد و طبرستان است، که بلافاصله در مرزهای این منطقه با ایالت باستانی قومس قرار دارد، این بنای طبیعی با دژ مستحکمی که در بالای آن توسط سلسله های باستانی ایران از جمله در زمان تیرداد اشکانی بنا نهاده شده است، قدمت آن را به زمان اشکانیان می برد، به طوری که در گزارش های موجود از قدمت هزاران ساله آن سخن گفته شده است.

درست در نوک قله 2320 متری قلعه موران، آجرهای سفالین پخته و سنگ چین ها، بقایای بنایی باستانی را در نوک صخره های سر به فلک کشیده این فضای 3 کیلومتر مربعی را نشان می دهد که با توجه به عدم وجود راه دسترسی آسان به آن، افرادی که در این مکان پناه گرفته اند را از گزند مهاجمان حفظ می کند.

همانگونه که گفته شد نقطه ورود به این مجموعه تنها از یک نقطه در نقاط 360 درجه ایی این قله است، که از دل جنگل های پرپشت و متراکم می گذرد ،که اگر مهاجمان از این راه بی خبر باشند، حتی یافتن همین راه نیز بسیار مشکل می نماید. پاکوب حساب شده و با شیب ملایم به این محوطه نشان می دهد که طراح این راه ورود از هوش و استعداد بسیار بالایی برخوردار بوده است، که شما را از مسیر بسیار راحت در یک راه صخره ایی و پرتگاهی عبور می دهد. دفاع از این راه هم بسیار ممکن و آسان است.

 تاریخ نویسان معتقدند که در سلسله های پادشاهی مختلفی از این قلعه استفاده های خاص شده است که از جمله در زمان اشکانیان از این کوه و شاهکوه به عنوان پایتخت تابستانی [9] و دوم خود استفاده کرده اند و تابستان ها از شهر تیسپون به این منطقه می آمدند و در زمستان به تیسپون باز می گشتند.

در زمان تیموریان هم در تاریخ ذکر شده است که تیمور لنگ به همراه فرزندش میرانشاه به این کوه آمده است. [10] و دژی بر این قله ساخته که به همین دلیل یکی از نام های این قله قلعه میران است که به نام فرزند تیمور میرانشاه آن را قلعه میران می نامند؛

در زمان قاجار [11] نیز وقایع تاریخی مختلفی بر این قلعه یا دژ تاریخ رفته است که در تاریخ بدان اشاره گردیده است.

فضای 3 کیلومتر مربعی بالای قله دژتاکی، این امکان را به اهالی محل می داده است که با احشام خود برای مدت زیادی امکان پناه گرفتن بر آن را داشته و از دید مهاجمان به دور باشند تا سپاه مهاجم از منطقه دور شده و سپس به منازل خود باز گردند.

حیات وحش قله قلعه ماران :

دیگر برای دیدن اسب های وحشی لازم نیست که به فیلم های وسترن امریکایی سر زد و آنها را دید، چرا که در وسعت سه کیلومتر مربعی قلعه ماران اسب های وحشی هم زندگی می کنند که ما در آخرین لحظات خروج آنها را زیارت کردیم، و تا پیش از آن، آنها با همه قدرت و شکوهی که دارند، به واسطه ترسی که از انسان دوپا دارند، و البته این ترس کاملا منطقی است و باید هم بترسند، چرا که آنها هم به غریزه حیوانی خود فهمیده اند که از انسان حیوانی خطرناک تر وجود ندارد، ولی خوشبختانه تاکنون آن ها در این فضای محدود و محصور زنده مانده اند، و زندگی می کنند و امیدوارم که این حیات ادامه یابد.

سراسر این مسیر می توان آثار تراکتورهای طبیعت یعنی گرازهای وحشی را دید، که زمین را شخم زده اند تا ریشه گیاهی و یا حیوانی را به دست آورند و بخورند، درختان پوک و پوسیده را یک به یک جویده اند تا موریانه های آن را نصیب شکم های خالی و گرسنه خود کنند.

البته در مسیر که می آمدیم مارها، این حیوانات بسیار مفید برای طبیعت هم خود را به ما نشان دادند، آنان که در چرخه طبیعت علی الخصوص برای انسان بسیار مفیدند، و علم پزشکی انسان، چنان وابسته و مدیون به آنان بوده و هست که لوگوی ملی پزشکی در ایران را مارها ساخته اند.

نعش جوجه تیغی هم که در اثر جاده سازی در جنگل با خودروهای عبوری برخورد کرده و مرده بود نیز غمی را در دل ما به هنگام شروع صعود وارد کرد، و ضرورت کنترل و عدم عبور و مرور غیر ضرور خودروها به داخل جاده های جنگلی اشاره دارد.

و حیوانات و پرندگان دیگری که در این پهنه زیبا زندگی می کنند و انشالله انسان اجازه زندگی به آنان تا ابد را خواهد داد و عرصه را بر آنان تنگ نخواهد کرد، کرمی را دیدیم که خلوص رنگ سبز فسفری را به اوج رسانده بود، ملخ ها هم در سایز و رنگ های متفاوت که در سبزه زارها مثل گله ایی متواری؛ جلوتر از قدم های شما می دوند، در بوته زارها پراکنده اند. و البته پرندگان شکاری عمود پرواز که تازه تکنولوژی بشر توان پرواز عمود را مثل آنان کسب کرده است.

همه و همه مجموعه ایی زیبا از زندگی را رقم زده اند. امیدوارم برقرار بماند.




Click to enlarge image Qalee-Maran...PNG

نقشه مسیر حرکت به سمت قله قلعه موران

 

[1] - این قلعه را به نام های دیگری از جمله قلعه موران، قلعه میران، دژتاکی و... نیز می نامند.

[2] - این قلعه در ۱۲ کیلومتری جنوب غربی شهر رامیان و در 76 کیلومتری شهر گرگان مرکز استان گلستان واقع شده است.

[3] - همانگونه که دیده می شود شهری که در پای این قلعه قرار دارد "رامیان" نامیده می شود که همان "راهی در میان"، بوده است و یا منطقه ایی در میان راه ایالت قومس و هیرکانا یا طرستان و استرآباد بوده است، که به مرور این نام به "رامیان" تغییر یافته، و نشان می دهد که ایستگاهی است بین راهی، بین منطقه "پشت بسطام" و استرآباد و یا طبرستان.

[4] - چتربال سواری یا پاراگلایدینگ Paragliding یک ورزش تفریحی و رقابتی مخاطره آمیزه است. در هنگام پرواز، خلبان آن پروازی با ویژگی‌هایی مثل سبک وزنی و پرواز آزاد را به ‌طور همزمان با یک چتربال Paraglider که در واقع نوعی بادپر است را تجربه می‌کند. پرواز می‌تواند به چند شکل آغاز شود. در روش اول خلبان با سرعت در جهت مخالف باد می‌دود و چتر را پشت سر خود می‌کشد. برخورد باد به زیر چتر آن را به اهتزاز در می‌آورد و نهایتاً موجب به پرواز درآمدن خلبان می‌شود. اگر باد شدیدتر باشد گاهی خلبان ابتدا در جهت مخالف می‌ایستد (به اصطلاح ریورز یا ضربدری گفته می‌شود) تا باد چتربال را از زمین جدا کند و سپس برگشته و شروع به دویدن می‌کند تا از زمین جدا شود. این روش‌ها معمولاً در نواحی کوهستانی انجام می‌شود تا خلبان بتواند از تفاوت ارتفاعش با زمین پست‌تر نیز برای تداوم مدت پرواز استفاده کند. در روش دوم که معمولاً در نواحی پست استفاده می‌شود، خلبان به کمک یک وسیله دیگر کشیده می‌شود تا به ارتفاع مناسب برسد و بعد خود را از طنابی که توسط آن کشیده شده جدا می‌کند و مستقلاً پرواز می‌کند. مبنع ویکی پدیا

[5] - از بزرگترین انواع شاهین های شکاری است که بدن بالابان با ترکیب شتاب سریع و مانورپذیری بالا برای شکار در نزدیکی سطح زمین در دشت‌های باز تکامل یافته‌است. به همین جهت بیشتر در شکار جوندگان متوسط جثه روزگرد به ویژه سنجاب زمینی مهارت دارد. در استپ‌های کم‌درخت، کوهپایه‌ها، کوهستان‌ها و نواحی نیمه‌بیابانی به سر برده و در شکاف صخره‌ها یا روی درختان آشیانه می‌سازد و گاهی نیز از آشیانه‌های قدیمی پرندگان دیگر بهره برده و تولید مثل می‌کند. در برخی نواحی از جمله مناطق نزدیک به آب پرندگان طعمهٔ اصلی او می‌شوند. در سال‌های اخیر در برخی نواحی اروپا کبوتر به‌جای جوندگان طعمه اصلی بالابان شده‌است. بالابان بیشتر به صورت افقی به طعمه‌های خود حمله می‌کند و احتمال کمتری دارد که به سبک شاهین معمولی (بحری) با شیرجه زدن طعمه را شکار کند. آن‌ها در ماه‌های اردیبهشت تا تیر بین ۵ تا ۳ تخم می‌گذارد و ۳۰ تا ۲۸ روز روی تخم‌ها می‌خوابد. جوجه‌ها پس از ۴۵ تا ۴۰ روز به بلوغ می‌رسند. منبع ویکی پدیا

 [6] - گردنه و جاده ایی بین شهرستان شاهرود و شهر رامیان که بلندترین ارتفاع آن به 2888 می رسد.

[7] - روستایی در پای قله ی قلعه دژتاکی یا قلعه موران که مهمترین و شاید تنها مسیر دسترسی به قله از مسیر این روستا ممکن می شود.

[8] - آبشار پشمکی در ۱۰ کیلومتری جنوب شهر رامیان در روستای پاقلعه از توابع بخش مرکزی شهرستان رامیان قرار دارد. آبشار در ۳ کیلومتری غرب روستاست که نیمی از مسیر منتهی به آن از میان مزارع روستا، و نیم آن در دل جنگل ادامه می یابد. مسیر جنگل از کنار رودخانه آبشار همراه با شیبی ملایم است. آبشار ارتفاعی در حدود ۸ متر دارد و سنگ های آن مملو از گلسنگ و خزه است.

[9] -  کتب فراوانی در خصوص تاریخ قلعه میران مطالبی نگاشته‌اند در تاریخ اشکانیان تالیف محمد حسن خان اعتمادالسلطنه آمده ‌است که سلاطین اشکانی شش ماه از سال را در تیسپون سر می‌کردند و شش ماه دیگر را در ییلاق طبرستان و مازندران و شاهکوه و استرآباد بودند. سایکس مدعی است که قلعه ماران. همان پایتخت دوم اشکانیان است که تیرداد اشکانی آن را ساخته و آنرا "دارا" نامیده که همان "داریون" در کتب یونانی است. 

[10] -  در دوره تیموریان، تیمور و پسرش به نام میرانشاه وارد رامیان شده و در قلعه ماران دو دژ ساختند که یکی از آنها به نام قلعه میرانشاه بوده و از آن پس این قلعه، به قلعه میران معروف شد. 

[11] -  ابت در سال ۱۲۶۰ه.ق درباره موران قلعه می‌نویسد: موران قلعه، کوه بلندی است در طرف شرقی استرآباد و هشت فرسنگی آن. بالای آن قلعه خرابه ایست که زندان و چاهی و اراضی کشت دارد. دسترسی به قلعه از راهی باریک است می‌گویند در موران قلعه محمد زمان خان- یکی از حکام محلی دوران فتحعلی شاه - تمام سران ایل قاجار را زندانی کرد و برادر خود - رحیم خان - را مامور ایشان نمود و اعلان استقلال داد. فتحعلی شاه سربازانی به فرماندهی حسین خان – پدر حاکم امروزی (۱۲۶۰) استرآباد - به این قلعه فرستاد. ساکنان استرآباد او را اسیر کردند و به دست سربازان رحیم خان دادند.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.